خرید بازی های کامپیوتری



در نمایشگاه E3 2015 بود که اعلام شد کمپین ساخت Shenmue III در کیک‌استارتر آغاز شده است و کاربران می‌توانند از این بازی که برای کامپیوتر و پلی استیشن 4 عرضه می‌شود، حمایت کنند. در آن زمان اعلام شده بود که نسخه کامپیوتر برای استیم عرضه می‌شود و اشخاصی که از این بازی حمایت مالی کرده‌اند، یک نسخه رایگان از آن را دریافت خواهند کرد. همچنین مشخص شده بود که Shenmue 3 در سال ۲۰۱۷ عرضه خواهد شد. بااین‌حال بازی مدام از سوی استودیو Ys Net تأخیر خورد تا اینکه چندی پیش، پس از پشت سر گذاشتن حواشی متعددی عرضه شد. بین عرضه Shenmue II و نسخه سوم ۱۸ سال فاصله وجود دارد و کاربران، از استودیو سازنده انتظار داشتند که نسخه سوم با حفظ ساختار این سری، بتواند تجربه‌ی جدید و مدرن‌تری را در اختیار کاربران قرار دهد.

سری Shenmue روایت‌گر داستان پسری است که می‌خواهد انتقام خون پدر خود را بگیرد

برای مثال شرکت سگا با ریمستر کردن سری Yakuza، تغییراتی را هم در گیم‌پلی آن به‌وجود آورده است تا حس‌وحال تازه‌ای داشته باشند. Shenmue III بااینکه سعی دارد یک بازی جدید و سرگرم کننده باشد، اما در این کار اصلا موفق نیست و ساختار گیم‌پلی و داستان آن به‌گونه‌ای است که در بیشتر بخش‌ها شما را عذاب می‌دهد. داستان سری Shenmue از این قرار است که پدر ریو هازوکی، قهرمان داستان، به‌دست Lan Di کشته می‌شود و او راهی ماجراجویی خطرناکی برای انتقام خون پدرش می‌شود. دراین‌میان پدر ریو یک لوح باستانی را نزد ریو می‌گذارد که عکس یک ققنوس روی آن قرار داشت. با گذر زمان و رویارویی‌های مختلف ریو هازوکی با ارازل اوباش، او اطلاعاتی را از محل Lan Di پیدا می‌کند، اما هر بار در پیدا کردن وی ناکام می‌ماند.

در این ماجراجویی، او با دختری به نام شنوآ لینگ آشنا می‌شود که به‌دنبال پدر گمشده خود می‌گردد. رفته رفته این دو شخص متوجه می‌شوند که سرنوشت آن‌ها به یکدیگر گره خورده است و با یکدیگر راهی ماجراجویی می‌شوند. داستان نسخه سوم دقیقا از جایی شروع می‌شود که نسخه دوم پایان یافته است. ریو هازوکی و شنوآ لینگ در معبدی قرار دارند که برای باز شدن در آن به لوح ققنوس و لوح اژدها نیاز است. در ادامه راهی محل زندگی شنوآ لینگ می‌شوند تا اطلاعاتی را در مورد علت گمشدن پدر شنوا پیدا کنند. بااین‌حال متوجه می‌شوند که ارازل اوباش محلی، وی و یکی دیگر از سنگ‌تراش‌های معروف را برای بازجویی با خود برده‌اند، زیرا در داستان‌های باستانی آمده است که سنگ‌تراش‌های دهکده Bailu لوح‌های ققنوس و اژدها را برای امپراطوری چین ساخته‌اند.

استودیو Ys Net در Shenmue III داستانی را روایت و پایان‌بندی آن را به نسخه بعد منتقل می‌کند که در همین نسخه به‌راحتی قابل جمع شدن بود

اولین و اصلی‌ترین مشکل Shenmue III، داستان و روایت داستانی آن است. از شروع بازی تا اواسط آن، شاهد روایت داستانی قابل قبولی هستیم، اما از اواسط به بعد، روایت داستان سیر نزولی را طی می‌کند و به‌خوبی سوالات بازیکن در طول بازی را جواب نمی‌دهد. پایان‌بندی بازی هم به‌گونه‌ای است که بازیکن باید منتظر نسخه بعد بماند، اما نحوه نمایش این مورد به بدترین شکل ممکن انجام می‌شود. معمولا در بازی‌های مشابه کارگردان سعی می‌کند جدا از جواب دادن تمامی سؤال‌هایی که در ذهن مخاطب به‌وجود می‌آید، او را برای تجربه نسخه بعد و فهمیدن سرگذشت کاراکترها، تشنه نگه دارد. Shenmue 3 به هیچ‌وجه این کار را برای شما انجام نمی‌دهد. مشکل بزرگ‌تر، شخصیت‌پردازی کاراکترها است. در طول بازی برای اینکه شنوآ لینگ را بشناسید، می‌توانید از او سؤال بپرسید و او هم اطلاعاتی را در اختیار شما قرار می‌دهد. سپس او هم همان سوالی را که شما از او پرسیده‌اید، تکرار می‌کند تا مخاطب، ریو هازوکی را هم بهتر بشناسد. این در حالی است که تیم سازنده می‌توانست از سوالات متنوع و متفاوتی برای هر کاراکتر استفاده کند و گذشته شخصیت‌ها و داستان‌سرایی آن‌ها را در دل روایت داستان قرار دهد. حتی شخصیت پردازی Lan Di که شخصیت منفی بازی است، خوب نیست و به هیچ‌وجه نمی‌توانید با او ارتباط برقرار کنید.

 

استودیو Ys Net در Shenmue III داستانی را روایت و پایان‌بندی آن را به نسخه بعد منتقل می‌کند که در همین نسخه به‌راحتی قابل جمع شدن بود. به این دلیل که اگر گیم‌پلی را کنار بگذاریم، شاهد یک روایت دو الی سه ساعته برای Shenmue 3 هستیم. Ys Net سعی کرده به‌واسطه گیم‌پلی این تجربه را گسترش دهد، اما گیم‌پلی مورد بعدی است که ضربه سنگینی را به Shenmue III وارد می‌کند. البته این بخش نکات مثبتی هم دارد. در نگاه اول، Shenmue III یک بازی اکشن ماجراجویی با المان‌های نقش آفرینی است، اما باید بگویم که ساختار این بازی به‌گونه‌ای است که از سایر بازی‌های اکشن ماجراجویی شرقی و حتی نقش‌آفرینی متمایز می‌شود. برای پیشرفت در داستان بازی، باید مأموریت‌های مختلفی را انجام دهید. این مأموریت‌ها در دفتر ریو هازوکی نوشته شده‌اند و با پرس‌وجو از سایر NPCها، می‌توانید مأموریت خود را به پایان برسانید.

موردی که در Shenmue III اهمیت زیادی دارد، این است که شما یک مبارز هستید؛ شخصی‌که در حال فراگیری هنرهای رزمی است و باید مدام فنون جدیدتری از کنگ‌فو را یاد بگیرد. ازاین‌رو اگر به‌دنبال قوی‌تر شدن و موفقیت در مبارزات بازی هستید، باید فنون جدید از هنرهای رزمی را خریداری و آن‌ها را در معبد هنرهای رزمی تمرین کنید. هر کومبو یا فن خریداری شده هم ساختار مشخصی دارد. به‌عبارتی همانند یک بازی مبارزه‌ای، برای اینکه یکی از فن‌های خریداری شده را روی حریف اعمال کنید، باید دکمه‌های مخصوصی را در مدت زمان مشخصی فشار دهید. همچنین تیم سازنده از یک حالت ساده‌تر هم برای اعمال ضربات استفاده کرده است که می‌توانید فهرست کومبوهای خود را بسازید و در طول مبارزات، تنها با فشردن یک دکمه، از آن‌ها استفاده کنید. درواقع سیستم ارتقای کاراکتر، با استاد شدن در فنون کنگ‌فو ارتباط مستقیمی دارد. بدین صورت که هرچه بیشتر تمرین کنید، قدرت بیشتری را کسب خواهید کرد. این موارد و سیستم قوی‌ شدن کاراکتر زمانی می‌تواند مفید باشد که سازنده آن را به‌خوبی پیدا کند. در ظاهر این موارد چالش‌برانگیز هستند، اما عدم طراحی یک دوربین خوب به‌هنگام مبارزات و سیستم جاخالی دادن در بازی، سبب شده تا مبارزات و کارآمد بودن آن‌ها نتواند خود را نشان دهد.

برای قوی‌تر شدن و ارتقای ریو هازوکی، باید در معبد هنرهای رزمی روی انرژی مصرفی خود تمرکز کنید و فنون جدیدتری را یاد بگیرید

ازاین‌رو کاربر امکان دارد از مبارزه کردن در Shenmue III خسته شود، زیرا در مبارزات شما باید روی هدف خود عمل Target Lock را انجام دهید و حریف خود را از بین ببرید. دراین‌میان زمانی‌که حریف گارد می‌گیرد، نباید به اون حمله کنید و پس از جاخالی دادن، ضربه خود را اعمال کنید. سیستم جاخالی دادن و روان نبودن آن باعث می‌شود که نتوانید در مبارزات عملکرد خوبی را از خود به‌نمایش بگذارید و به‌سراغ آیتم‌های بازیابی نوار سلامت خود در مبارزات بروید. این آیتم‌ها هم نسبت‌به سایر آیتم‌های بازیابی نوار سلامت بازی قیمت بالایی دارند و باید برای خرید مجدد آن‌ها، مشغول کار کردن شوید. همچنین دوربین بد بازی هم باعث می‌شود که در نبردهایی که بیش از یک حریف دارید، نتوانید به‌خوبی روی هدف خود تمرکز و با او مبارزه کنید. دراین‌میان اشاره کنم که استودیو Ys Net یک بخش شخصی‌سازی ظاهر کاراکتر هم برای ریو هازوکی درنظر گرفته است که می‌توانید لباس‌های مدنظر خود را خریداری و از آن‌ها برای تغییر ظاهر شخصیت‌ خود استفاده کنید.

نورپردازی‌های بازی باعث شده تا جلوه‌های بصری زیبایی را مشاهده کنیم

مورد بعد که کمی آزار دهنده است، تأکید بیش از اندازه به فارم کردن و پول درآوردن برای پیشرفت در داستان است. درواقع داستان بازی در بعضی از نقاط نیازمند این است که یک آیتم مخصوص را خریداری کنید که بسیار گران است. ازطرفی کارهای نیمه وقت و شرط‌بندی‌ها در Shenmue III پول زیادی را در اختیار شما قرار نمی‌دهند. ازاین‌رو مجبور می‌شود بیشتر وقت خود را صرف درآوردن پول کنید که بعضا در روایت داستان خلل ایجاد می‌کند. شاید برای یک بازی نقش‌آفرینی، وجود این مورد عادی باشد، اما Shenmue III یک بازی ماجراجویی است و جدا از آن، سیستم فارم کردن باید به‌گونه‌ای باشد که خللی در بخش داستانی به‌وجود نیاورد. بااین‌حال طراحی کارهای نیمه وقت و مینی گیم‌های Shenmue III، یکی از نقاط قوت بازی به‌حساب می‌آید و به‌خاطر نبود یه داستان درگیر کننده و سیستم مبارزات خسته کننده، ترجیح می‌دهید که بیشتر وقت خود را صرف پول درآوردن و گشت‌وگذار در جهان بازی کنید. همچنین تنوع مینی‌گیم‌ها و شغل‌های داخل بازی هم یکی دیگر از مواردی است که شما را به انجام این کار ترغیب می‌کند.

از نظر بصری، Shenmue 3 را نمی‌توان با یک بازی AAA مقایسه کرد، زیرا با یک بازی AAA طرف نیستیم. بااین‌حال Shenmue 3 طراحی بصری خوبی دارد و نورپردازی محیط، نقطه قوت این بخش به‌حساب می‌آید. از نظر فنی هم بازی فاقد باگ یا گلیچ خاصی است، اما ای کاش انیمیشن دشمنان پس از افتادن روی زمین کمی بهتر طراحی می‌شد. جدا از طراحی مینی‌گیم‌ها و کارهای نیمه‌وقت شما در Shenmue 3، دشمنان هم طراحی متنوع و خوبی دارند. یکی از مواردی که تا حدی به گیم‌پلی بازی هیجان داده، طراحی تعقیب‌وگریزهایی که با دکمه‌زنی‌های مختلفی ترکیب شده است. همچنین این دکمه‌زنی‌ها در نبردها هم قرار گرفته‌اند و طراحی خوبی هم دارند. به‌نحوی که حسابی باید حواس خود را جمع کنید و همانند یک هنرجوی هنرهای رزمی عمل کنید. مورد بعدی که استودیو Ys Net در آن سهل‌انگاری کرده، طراحی باس فایت است. در حالت عادی، باس‌هایی برای بازیکنان درنظر گرفته شده که رهبران گروه‌های ارازل و اوباشی هستند که شما با آن‌ها روبه‌رو می‌شوید، اما اصلا حس‌وحال یک باس‌فایت را به بازیکن القا نخواهند کرد.

Shenmue III در بخش موسیقی هم عملکرد خوبی دارد. داستان بازی در چین و دهکده‌ها و معبد‌های اطراف چین روایت می‌شود. ازاین‌رو شاهد موسیقی‌هایی هستیم که با حال‌وهوای بازی هم‌خوانی بسیاری دارند. همچنین صداگذاری بازی هم به‌خوبی انجام شده است و حتی روی دوبله انگلیسی هم می‌توانید تجربه‌ی قابل قبولی را کسب کنید. بازی Shenmue 3، متاسفانه آن محصولی نیست که بتوانید آن را در اولویت قرار دهید. بااین‌حال Shenmue 3 می‌تواند یک تجربه ۱۵ الی ۲۰ ساعته را در اختیار مخاطبان قرار دهد

منبع :

سایت زومجی 

خرید بازی Shenmue 3


آرامش، اولین رکن یک جنگجوی شجاع است. شجاعت انکار ناپذیر همراه با روحی آرام که ظاهری آراسته می سازد. نظم و ترتیب عناصر مهم اخلاقی شرقی هاست. همواره مشاهده شده است که چینی ها، ژاپنی ها و کره ایی ها تشکیل دهنده این فرهنگ بوده اند. فرهنگی که در فراز و فرود، تنگنا و خوشی طی قرون متمادی استوار باقی ماند و تغییر چندانی نکرد. ژاپن یکی از کشورهایی است که فرهنگ دیرینه خود را در کنار دنیای به روز امروزی نگه داشته است. فرهنگ جنگاوری عدالتمند، نیز از فرهنگ های دیرینه این کشور نشات میگیرد. کشوری که در کنار فلسفه نظم محور خود، سامورایی هاو شینوبی هایی بار آورده که همراه با راه و روش علمی به احیا عقاید خود می پردازند. امروز در صنعت بازی سازی و سینما نیز شاهد رخنه این عناصر می باشیم که طرفداران بسیار زیادی نه تنها بومی بلکه غربی را به خود جذب کرده است. از پدیدار شدن ANIME که انقلاب بزرگی در جریان سرگرمی ایجاد نمود که سنت ژاپنی خود را به صورت جذابی به عرصه نمایش نهاد. از سری جذاب ناروتو که ماجراجویی را سوق می داد تا Death Note که خشم و خرد را عجین با این جریان نمود. نه تنها تصویر و سیما در اینجا بیانگر زیبایی ها بوده است بلکه صدا و موسیقی نیز به عنوان دومین عامل جذب مخاطب فوق العاده عمل کرده اند. موسیقی های گوشنواز شرقی که با سازهای بومی نواخته می شوند که با ساز، سوز و اندوه و یا خرسندی و افتخار را به مخاطب هدیه می دهند.

امروز با نقد این عنوان جذاب و ویژه در خدمت شما هستیم. عنوانی که طرفداران بسیاری را به خود دیده.

بی درنگ و با ذهنی پربار به آغاز نقد، توجه شما را جلب می نمایم.

بازی SAMURAI SHODOWN یک بازی مبارزه ایی ژاپنی است که از المان های این تمدن بهره می برد. سرانجام این بازی در روز ۲۵ ماه June سال ۲۰۱۹ بر روی دو پلتفرم XboxOne و Playstation4 عرضه شد. که عرضه آن بر روی Nintendo Switch و PC متحمل بوده و در زمستان امسال ممکن است عرضه شود. این بازی دوازدهمین ورودی به دنیای بازی Samurai Shodown می باشد.

اولین نسخه این سری در ۷ ماه July سال ۱۹۹۳ عرضه شد و دنیا و جهان خود را برای نخستین بار به گیمر ها نشان داد.

سازنده و توسعه دهنده بازی SNK CORPORATION نام دارد که با پشتکار و تلاش مداوم در سال های پیاپی، نسخه های فراوانی با عنوان های متفاوت از این سری را طراحی و منتشر نموده است. حال این بازی یک Reboot از سری Samurai Shodown بوده که این بار سبک مبارزه ایی دو بعدی به یک دنیای سه بعدی قدم گذاشته و رنگ و رخصار جدیدی به خود دیده است.

داستان های SAMURAI SHODOWN، در قرن ۱۸ میلادی در طول دوره Sakoku یا تعطیلات ژاپن(که به دوره انزوای ژاپن معروف است) رخ می دهند. چنانکه که شخصیت های خارجی بازی، اهل مکان هایی بودند که در آن بازه زمانی وجود نداشته اند. همچنین هیولا ها و موجوداتی تخیلی نیز قسمتی از بازی را به خود اختصاص داده اند. داستان هر بازی کاملا متفاوت است، اما هر داستان حول گروهی از کاراکتر های کلیدی می چرخد و منطقه ایی مشخص در ژاپن را به خود اختصاص می دهد. Samurai Shodown در این حین تصاویری از فرهنگ و زبان ژاپنی را به صورت بین المللی با ویرایش های کوچکی نشان می دهد. به عنوان مثال، بر خلاف بسیاری از نسخه های آمریکایی بازی های ویدئویی ژاپنی، شخصیت های سری (از جمله داکر) به طور کلی فقط به زبان ژاپنی صحبت می کنند. از گویش هایی که رنگ و لعاب رسم های دینی و سنتی را در خود جای داده اند تا گویش های عامیانه مدرن ژاپنی را شامل می شوند. نقل و قول های زیرکانه و جذاب که اصالت بازی را نمایان می کنند تا وجود زیرنویس به زبان های انگلیسی، اسپانیایی و آلمانی و غیره می تواند از خصوصیات بارز و اصولگرایانه این سری دل انگیز باشد. بیشتر موسیقی های سری از ابزارهای سنتی ژاپنی نشات می گیرند(عمدتا shakuhachi). حس رئالیستیک بودن بازی با وجود کاراکتر های درون بازی برانگیخته می شود که در تاریخ ژاپن نقش آفرین بوده اند.

 

داستان بازی مارا به سال ۱۷۸۷ می برد جایی که Matsudaira Sadanobu به عنوان مشاور Shogun منصوب شده بود. در دوره ایی که به اصلاحات پرداخته می شد ولی در عین حال قحطی، آتش سوزی و ویرانی همه جا را فرا گرفته بود. ابر های تاریکی در دل سرزمین رخنه کرده بودند و فضای تاریکی و پژمرده ایی را پدید آورده بودند. این مضمون بازی است که کاراکتر های متعددی با طرز فکر های متمایز از دیگری را خلق کرده است.

 

در ابتدا تجربه بازی، فکر می کردم کوتاهی داستان بازی می تواند بر خوبی های این بازی چیره شود ولی وقتی این گیم را بازی کردم به آن پی بردم که این بازی مملو ریزنکات متفاوت بوده که با گذر در بازی جذاب تر نمایان می شوند. همانطور که انتظار می رفت بازی شامل اقسام مختلف می باشد. اولین قسمتی که به طور اکثریت توجه گیمر هارا به خود جلب می کند بخش داستانی بازی می باشد. در این بخش شما با انتخاب کاراکتر مورد نظر به سمت نبرد با رقیبان خود می شتابید. به طوری که ممکن است کارکتر هایی را ببینید که به طور ذاتی سامورایی نیستند. همانطور که قابل استنتاج است، بخش اعظمی از کاراکتر ها سامورایی نیستند و این جلوه سامورایی هارا حاضر در بازی را درخشان تر می کند. نام های تمام کاراکتر های حاضر در بازی در ادامه ذکر شده اند(۱۶ کاراکتر اصلی)؛

– HAOHMARU

– NAKORURU

– YASHAMARU KURAMA

– Galford

– UKYO TACHIBANA

– KYOSHIRO SENRYO

– JUBEI YAGYU

– TAM TAM

– HANZO HATTORI

– GENJURO KIBAGAMI

– EARTHQUAKE

– SHIKI

– YOSHITORA TOKUGAWA

– CHARLOTTE

– DARLI DAGGER

– WU-RUIXIANG

کاراکتر های متفاوت این بازی که شامل ۱۶ کاراکتر اصلی و ۴ کاراکتر به صورت پک های DLC رایگان در ماه های آتی یکی یکی ارائه خواهند شد.

و همچنین چهار کاراکتر برای DLC که به صورت رایگان عرضه می شوند.

– BASARA

– KAZUKI KAZAMA

– RIMURURU

– WAN-FU

از این شانزده کاراکتر، سیزده کاراکتر قدیمی بوده و قبلا در سری حضور داشته و تنها سه کاراکتر جنگجویان تازه نفس می باشند. پس از انتخاب برای شروع داستان شما با برداشتن حریف های مقابل از سر مسیر خود، قدرت خود را در بازی شفاف تر می سازید. در این حین بازی شمارا تحریک به ادامه مسیر می کند. شما از شرق تا غرب دشمنان خود را شکست داده و داستان را کامل می کنید. در این بین باید تاکتیک های نوین با روش های مختلفی نیز بیاموزید! هر کاراکتر یک اینترو جداگانه و مختص خود و تعداد کمی مبارزات را به خود اختصاص می دهد که در آخر با BOSS مواجه شده و باید وی را شکست دهید. پس از اتمام به منو باز می گردید تا با کاراکتر دیگری به بازی بپردازید، می توانید درجه سختی را تغییر داده و کمی پیاز داغ ماجرا را زیاد کنید!

موتور سازنده بازی UNREAL ENGINE 4 می باشد. پس توقع یک محصول نسبتا خوب از این بازی می رود. گیم پلی روان و نرم یک خواسته همواره قابل توجه از سوی بازیکنان بوده است. بازی های مبارزه ایی مانند هر بازی شناخته دیگر از یک سری المان ها پیروی می کند. بازی های معروفی مانند MORTAL KOMBAT و INJUSTICE که طرفداران بسیاری را به انحصار خود در آورده اند نیز شامل این دسته می شوند. این بازی ها با نقش کاراکتر محوری و طراحی اتمسفر های بسیاری برای فضای مبارزه بازیکن را برای تلاش برای برتریت تشویق می کنند. حرفه در این بازی ها با توجه به کامبو ها و قابلیت های ویژه کاراکتر ها مهارت را در جان بازیکن نهادینه می کند. بازی SAMURAI SHODOWN نیز سعی کرده با فضای اصیل بومی خود، طرفداران این سری که میتواند هر کسی باشد را به خود جذب کند. پس از ورود به یک مچ (یک دست رقابتی که شامل راند ها می شود)، پس از معرفی کاراکتر ها و شمارش ویژه به ژاپنی نیز میتوان به ساختار ویژه بازی توجه کرد. محیط های بازی اکثرا از اتمسفر های مخصوص و آرامش بخش تشکیل شده اند و عوامل طبیعی بسیاری را در خود جای داده اند. واضح است که در طول نبرد میتوان به حرکات بسیاری اعم از ضربات سنگین، مدیوم و سبک در کنار قابلیت های ویژه یک کاراکتر اشاره کرد. یکی از معایب بازی کند بودن ویژه حرکتی کاراکتر ها در بازی می باشد ولی هر چند که شما به این سامانه عادت خواهید کرد. قابلیت پرش و حرکت در هوا، نشستن، گارد گرفت و ساباکی (جا خالی دادن) را میتوان از قابلیت های بازی دانست. همچنین قسمتی که انرژی و قدرت کاراکتر حین گذر زمان در یک راند نیز پر می شود می تواند قدرت وی را افزایش داده و او را از حریف جلو بیاندازد. همچنین فینیشر های ویژه هر کاراکتر که نسبت به ویژگی های ظاهری و باطنی او، تدوین شده اند نیز حائذ اهمیت می باشند. حد واقعگرایانه شدن بازی تا جایی پیش می رود تا در مبارزه، با وارد کردن نیرو بسیار با ضربات سنگین شمشیر و یا سلاح سرد حریف را روی زمین بیاندازید تا در حملات متعدد بعدی از وی، آسیب های کمتری را برای خود پیشبینی کنید. هر چند که اگر مجالی به او داده شود، میتواند دوباره شمشیر را بردارد و شما را شکست دهد. دانستن و کسب دانش از آنکه چه زمانی حمله کنیم و چه زمانی به دفاع بپردازیم نیز بسیار حیاتی می باشند به طوری که یک حمله بیجا که با دفاع حریف دفع شود میتواند به یک ضد حمله برای شما تبدیل شود. به قدری زمانبندی در بازی مهم است که شما با یک حرکت می توانید نصف تا سه چهارم جان حریف را بگیرید! طمان تعینن کننده است پس یعنی این موضوع برای حریف نیز صدق می کند و حرکت های احمقانه در سمت جلو یا عقب و یا پرش ها بی پروا میتواند شمارا در چند حرکت میتواند پوزه پالیر را به خاک بمالد! همچنین با فشردن دکمه Pause میتوانید به قسمت فن ها و حرکت ها و قابلیت های دسترسی پیدا کنید و نقشه بکری برای شکست حریف پیدا کنید و این بار شما حریف را مغلوب ضربات کشنده خود کنید. ضربات دستوری، ضربات سلاح و قابلیت های ویژه که آسیب عمیقی خواهند رساند. به طور کل آنقدر نیز نیاز نیست که به حفظ حرکات و دستورات بپردازید. بارها شده است که من با ندانستن ترتیب روش های هجومی حریف را غرق در خون کرده و حتی کوچک ترین اسیبی را نیز متحمل نشده ام. بله ان به شما بستگی دارد که چقدر ذکاوت و هوش خود را در بازی خرج می کنید. ممکن است بارها در مبارزه ها شک کنید که چگونه شکست میخورید! چطوری وقتی کامبویی در راس کار نیست و بازی حول ترکیب حملات و زمان حمله گردش می کند چطور متنایز می شوید!؟ باید چنین گفت که حریف زمان بندی بهتر و ذکاوت بیشتری در نوع حملات و دفاع خرج کرده و از انجام حرکات فاقد فایده پرهیز نموده است.

نبرد خونین و تاکتیکی، که هر ضربه را برای شما به صورت کشنده ایی معنا می کند. استفاده به موقع از موقعیت ها و بهره بردن از تاکتیک های پر استفاده میتواند شما را پیروز میدان کند.

با ورود به یک مچ ( یک دست از بازی که شامل چند راند می شود) شما حس گرم بازی را خواهید چشید. وجود اتمسفر های گوناگون با عوامل طبیعی بسیار که به صورت وحشتناکی میتواند جذار باشند تا به صدا و آدیو ضربات سلاح سرد و حتی سرخ شدن زمین با جاری شدن خون بر روی آن را میتوان از صفات بارز بازی خواند. با ورود به بازی و بر انداز کردن شدت سختی متوجه خواهید شد تنها و کلیدی ترین عنصر در بازی استراتژی است که شما رقم می زنید. حال شما باید بدانید که در حرکت چه روشی مناسب برای حمله و غلبه بر حریف است. به عنوان مثال ممکن است حرکات متعددی از شما توسط گارد حریف خنثی شده و شمارا در یک شرایط خطرناک قرار دهد. حال در کنار وضعیت خشن بازی، همراه شدن موسیقی با المان های موجود در بازی که یک پکیج فوق العاده را تشکیل می دهند نیز از توانایی های این شرکت پر تجربه اذعان می دارد. از جدیت اعلام نتایج توسط گوینده تا کری خواندن حریف، از ضربات سهمگین و خونین تا سر سبزی و طبیعت در یک فضای معصوم همه میتوانند بازی را تا حدی مطلوب جلوه دهند. اما همانطور که میدانید بازی فقط به بخش داستانی محدود نمی شود بلکه سعی کرده با گسترش محتوا و قابلیت هایش، پیشرفت چشمگیر خود را به عرصه دید بگذارد. ما در ادامه به بخش های گوناگون و توضیحاتش پرداخته ایم؛

 

– Practice: در این بخش شما با دو قسمت آشنا خواهید شد. یکی آموزش و تعلیمی که نسبت به کاراکتر انتخابی می آموزید و دو، قسمتی که شما نسبت به آموخته های خود به تمرین و تکرار حرکات می پردازید.

 

– Online: بخشی محبوب بین گیمر ها که فرصت شکوفایی توانایی ها را فراهم می کند تا شما مهارت خود را نسبت به سطح جهانی بسنجید. پس از تمرین و کلی مشقت و سابقه این باز شما به قسمتی قدم می گذارید که حرفه حرف اول را می زند. بهتر است بگوییم که شامل دو قسمت رنک و کژوال نیز می باشد که رنک رتبه شما را مشخص خواهد کرد. در لیدربردز یا رده بندی میتوانید تعداد برد و باخت و رتبه خود را مشاهده کرده و روند آینده خود را بررسی کنید.

 

– Dojo: این بار شما باید در این بخش به شکست دادن قوی ترین و اصلی ترین کاراکتر های پلیر ها بپردازید. پلیر ها با برتریت یافتن با یک کاراکتر، آن را در لیست دفاعی دوجو قرار میدهند که این باعث می شکد تا شما با بهترین کاراکتر خود به آناا هجوم ببرید و انگار یک NPc را از سر راه بردارید. نکته قابل توجه این است که این قابلیت برای شما نیز باز شده و هجوم دیگر پلیر هارا بر شما سهل می کند. کاراکتر های شما بر اساس حرکت های قبلی شما به دفاع می پردازند و این شما را موجب می کند تا مراقب نوع حرکات خود باشید.

 

– Battle: این بخش نیز طرفداران بسیاری دارد. اغلب بازیکنانی که از بخش های آنلاین نمی توانند استفاده کنند و یا میخواهند که لحظات مفرحی را در کنار کسی در کنار خود سپری کنند میتوانند با این بخش کلی حال کنند! این بخش شامل مبارزات دو نفره آفلاین، تورنومنت ها و غیره می شود که لحظات مهیج و گاها چالش براگیزی را ایجاد می کند.

 

– Database: همانطور که از نامش پیداست، این بخش اطلاعات و داده های شمارا که تا کنون به ثبت رساندید، در خود ذخیره کرده است. میتوانید تعداد برد و باخت های کلی خود با کاراکتر های انتخابی خود را مشاهده فرمایید و تا از نقطا قوت و ضعف خود نیز با خبر شوید.

 

– Gallery: فیلم ها، طراحی ها، کار های هنری و حتی صدای کلمات را در اینجا بیابید. میتوان به فیلم های نمایش داده شده در مراحل، طراحی های ویژه کاراکتر ها و تلفظ کلمات ژاپنی در حین توضیحات به ترتیب اشاره نمود.

 

 

استفاده بی وقفه از کلمات و لغات ژاپنی در هنگام پیروزی، باخت و یا تساوی. بهره گیری از المان های متفاوت در راس بیان رخداد ها در بازی به شیوه سنتی و زبان شیوا ژاپنی و حتی تلفظ کلمات انگلیسی با گویش بومی را میتوان از پایه ها و بنیان های حفظ اصالت و ریشه های سری دانست.

 

به طور کل بازی Samurai Shodown ممکن است یک بازی م در سبک خود نسبت به بازی های نظیرش نباشد اما توانست اثبات کند که پیشرفت های قابل توجهی و جهش های بلندی داشته و توانسته است در کنار تلفیق حس نوستالژیک و کمی فضای مدرن تر، در سطح خود خوب باقی بماند. هر چند که به مقیاس کمپانی ها بزرگ نمی تواند پدید آورنده عجایب باشد. میتوان بیان کرد که بازی تا حد قابل توجهی رضایت طرفداران سری بازی را جلب کرده ولی هنوز نتوانسته پیشرفت حیران کننده ایی در سال ۲۰۱۹ به ثمر برساند. خط داستانی بی سر و ته و پیچیده هنوز قابل مشاهده است که این از خصوصیت بارز تکرار شونده کل سری بوده است. بازی سعی کرده تعادل را بار دیگر به عنوان عنصری سازنده حفظ کند. همه جانبه در کنار اصالت و ریشه خود باقی ماند، به طور واقعی خیره کننده نبود ولی در حد خود ویژه و سرگرم کننده بوده است و در این بین سعی کرده است حس متمایزی را به بازیکن القا کند.

منبع :

سایت tnews

خرید قانونی بازی Samurai Shodown


ریسپاون با ساخت Star Wars Jedi: Fallen Order به‌خوبی توانسته است جهانی وسیع و پر محتوا از جنگ ستارگان را به‌تصویر بکشد.

 زمانی‌که بازی Star Wars Jedi: Fallen Order معرفی شد، شک و شبهه‌ای در دل مخاطبان به‌وجود آمد که استودیو ریسپاون (Respawn Entertainment)، سازنده استار وارز جدای: فالن اوردر، نتواند یک تجربه درخور نام جنگ ستارگان را در اختیار کاربران قرار دهد. این در حالی است که یک تیم کوچک از استودیو ریسپاون، از سال‌ها قبل روی یک بازی جدید ماجراجویی کار می‌کرده است. زمانی‌که آن‌ها ایده ساخت جنگ ستارگان را برای الکترونیک آرتز (Electronic Arts)، ناشر Star Wars Jedi: Fallen Order، مطرح کرده بودند، الکترونیک آرتز مخالفت خود را نشان داده بود. همچنین مدتی بعد نمونه اولیه بازی جدید خود را برای الکترونیک آرتز به‌نمایش گذاشتند. در آن زمان الکترونیک آرتز که نمونه اولیه را پسندیده بود، به ریسپاون اعلام کرد که آن را تبدیل به جنگ ستارگان کند.

تقریبا یکی دو دهه است که بازی داستان محور و کاملا تک‌نفره‌ای از Star Wars منتشر نشده است و ریسپاون مسئولیت سنگینی بر دوش داشته است. هم‌اکنون که Star Wars Jedi: Fallen Order روانه بازار شده است، آن‌ها نتیجه زحمات خود را دیده‌اند در حالت کلی، استار وارز جدای: فالن اوردر یک بازی کاملا خوش ساخت است که ریسپاون از فرمول‌‌های موفق سایر بازی‌های ویدیویی برای توسعه آن استفاده کرده است. البته دراین‌میان نوآوری‌های مختلفی هم وجود دارد که درکنار بخش داستانی، سبب شده تا Star Wars Jedi: Fallen Order به یکی از بهترین تجربه‌های ۲۰۱۹ تبدیل شود.

در استار وارز جدای: فالن اوردر، بازیکن وظیفه دارد تا Jedi Order را بازسازی کند

داستان Star Wars Jedi: Fallen Order پنج سال پس از  Star Wars: Episode III - Revenge of the Sith و قبل از  Star Wars: Episode IV - A New Hope روایت می‌شود. شما در نقش یک پاداوان به نام کال کستیس، با بازی کمرون موناهان، قرار می‌گیرید که در سرزمین امپراطوری زندگی می‌کند، اما هیچ‌کس هویت واقعی او را نمی‌داند. یک روز که کال به‌همراه دوست خود در حال تعمییر سفینه هوایی بود، اتفاق ناگواری رخ می‌دهد و مجبور می‌شود از نیروی فورس برای نجات دوست خود استفاده کند. ازاین‌رو به‌واسطه یک دروید، این اتفاق به‌گوش اعضای Galactic Empire و Second Sister می‌رسد. ازاین‌رو برای نجات جان خود پابه‌فرار می‌گذارید و باید برای زنده‌ماندن تلاش کنید.

Star Wars Jedi: Fallen Order

Star Wars Jedi: Fallen Order روایت‌گر داستان یک پاداوان است که راه تبدیل شدن به جدای را طی می‌کند. او در ماجراجویی خود با اشخاص جدیدی آشنا می‌شود که وظیفه دارند Jedi Order را از نو بسازند. بااین‌حال سربازان Galactic Empire مدام سر راه او سبز می‌شوند و کار را بیش‌ازپیش سخت‌تر و سخت‌تر می‌کنند. اولین موردی که داستان استار وارز جدای: فالن اوردر را ارزشمند کرده، داستان‌سرایی آن است. بازی در فاز اولیه خود روند آرامی دارد و بازیکن را با اتفاقات رخ داده و کاراکترها آشنا می‌کند. این در حالی است که در نیمه دوم، شاهد روایتی سریع‌تر و هیجان‌انگیزتر هستیم. مورد بعد، شخصیت‌پردازی کاراکترهای بازی است. کال کستیس پسری است که یک بارگی برای نجات جان خود با گروهی آشنا می‌شود که می‌خواهند جدای اوردر را مجددا راه‌اندازی کنند. بااین‌حال وی هنوز غرق در گذشته و خاطرات بد خود است و در این مسیر، به‌خوبی شاهد تکامل کال کستیس هستیم. کاراکترهای فرعی‌ هم که درکنار کال او را همراهی می‌کنند، داستان مخصوص‌به خود را دارند و می‌توانید با آن‌ها به‌خوبی ارتباط برقرار کنید. برای مثال کاراکتر سیر (Cere) در گذشته یک جدای بوده است، اما اتفاقاتی که برای او رخ داده، باعث شده است تا دیگر خود را یک جدای نداند. ریسپاون به‌خوبی دلایل شخصیت سیر را به‌تصویر می‌کشد و می‌توانید به‌خوبی او را درک کنید.

کاربرد لایت سیبر فقط در مبارزات نیست. بلکه می‌توانید از آن به‌عنوان یک آیتم برای روشنایی محیط‌های تاریک هم استفاده کنید

استودیو ریسپاون در خلق BD-1، ربات کال کستیس، سعی کرده شخصیتی را طراحی کند که تنها در نقش یک همراه معمولی ظاهر نشود، بلکه مدام احساسات خود را با کال در میان بگذارد aو در نقش یک همدم برای ماجراجویی کال کستیس باشد. حتی BD-1 هم داستان مخصوص‌به خود را دارد و تیم سازنده به بهترین شکل ممکن آن را روایت می‌کند که باعث می‌شود بازیکن بتواند با او نیز برقرار کند. درمیان کاراکترهای منفی، Second Sister را می‌توان مهم‌ترین شخص دانست که از اواسط بازی با هویت اصلی او آشنا می‌شوید. همچنین دراین‌میان ملاقاتی هم با Ninth Sister خواهید داشت و بازی، اطلاعات دقیقی را از او به‌تصویر نمی‌کشد. البته باتوجه‌به نوع پایان‌بندی Star Wars Jedi: Fallen Order، می‌توان منتظر نسخه‌های بعدی باشیم و در جریان آن سایر اعضای Imperial Inquisitor یا حتی دارث ویدر را مشاهده کنیم

منبع :

ZOOMG 


آرامش، اولین رکن یک جنگجوی شجاع است. شجاعت انکار ناپذیر همراه با روحی آرام که ظاهری آراسته می سازد. نظم و ترتیب عناصر مهم اخلاقی شرقی هاست. همواره مشاهده شده است که چینی ها، ژاپنی ها و کره ایی ها تشکیل دهنده این فرهنگ بوده اند. فرهنگی که در فراز و فرود، تنگنا و خوشی طی قرون متمادی استوار باقی ماند و تغییر چندانی نکرد. ژاپن یکی از کشورهایی است که فرهنگ دیرینه خود را در کنار دنیای به روز امروزی نگه داشته است. فرهنگ جنگاوری عدالتمند، نیز از فرهنگ های دیرینه این کشور نشات میگیرد. کشوری که در کنار فلسفه نظم محور خود، سامورایی هاو شینوبی هایی بار آورده که همراه با راه و روش علمی به احیا عقاید خود می پردازند. امروز در صنعت بازی سازی و سینما نیز شاهد رخنه این عناصر می باشیم که طرفداران بسیار زیادی نه تنها بومی بلکه غربی را به خود جذب کرده است. از پدیدار شدن ANIME که انقلاب بزرگی در جریان سرگرمی ایجاد نمود که سنت ژاپنی خود را به صورت جذابی به عرصه نمایش نهاد. از سری جذاب ناروتو که ماجراجویی را سوق می داد تا Death Note که خشم و خرد را عجین با این جریان نمود. نه تنها تصویر و سیما در اینجا بیانگر زیبایی ها بوده است بلکه صدا و موسیقی نیز به عنوان دومین عامل جذب مخاطب فوق العاده عمل کرده اند. موسیقی های گوشنواز شرقی که با سازهای بومی نواخته می شوند که با ساز، سوز و اندوه و یا خرسندی و افتخار را به مخاطب هدیه می دهند.

امروز با نقد این عنوان جذاب و ویژه در خدمت شما هستیم. عنوانی که طرفداران بسیاری را به خود دیده.

بی درنگ و با ذهنی پربار به آغاز نقد، توجه شما را جلب می نمایم.

بازی SAMURAI SHODOWN یک بازی مبارزه ایی ژاپنی است که از المان های این تمدن بهره می برد. سرانجام این بازی در روز ۲۵ ماه June سال ۲۰۱۹ بر روی دو پلتفرم XboxOne و Playstation4 عرضه شد. که عرضه آن بر روی Nintendo Switch و PC متحمل بوده و در زمستان امسال ممکن است عرضه شود. این بازی دوازدهمین ورودی به دنیای بازی Samurai Shodown می باشد.

اولین نسخه این سری در ۷ ماه July سال ۱۹۹۳ عرضه شد و دنیا و جهان خود را برای نخستین بار به گیمر ها نشان داد.

سازنده و توسعه دهنده بازی SNK CORPORATION نام دارد که با پشتکار و تلاش مداوم در سال های پیاپی، نسخه های فراوانی با عنوان های متفاوت از این سری را طراحی و منتشر نموده است. حال این بازی یک Reboot از سری Samurai Shodown بوده که این بار سبک مبارزه ایی دو بعدی به یک دنیای سه بعدی قدم گذاشته و رنگ و رخصار جدیدی به خود دیده است.

داستان های SAMURAI SHODOWN، در قرن ۱۸ میلادی در طول دوره Sakoku یا تعطیلات ژاپن(که به دوره انزوای ژاپن معروف است) رخ می دهند. چنانکه که شخصیت های خارجی بازی، اهل مکان هایی بودند که در آن بازه زمانی وجود نداشته اند. همچنین هیولا ها و موجوداتی تخیلی نیز قسمتی از بازی را به خود اختصاص داده اند. داستان هر بازی کاملا متفاوت است، اما هر داستان حول گروهی از کاراکتر های کلیدی می چرخد و منطقه ایی مشخص در ژاپن را به خود اختصاص می دهد. Samurai Shodown در این حین تصاویری از فرهنگ و زبان ژاپنی را به صورت بین المللی با ویرایش های کوچکی نشان می دهد. به عنوان مثال، بر خلاف بسیاری از نسخه های آمریکایی بازی های ویدئویی ژاپنی، شخصیت های سری (از جمله داکر) به طور کلی فقط به زبان ژاپنی صحبت می کنند. از گویش هایی که رنگ و لعاب رسم های دینی و سنتی را در خود جای داده اند تا گویش های عامیانه مدرن ژاپنی را شامل می شوند. نقل و قول های زیرکانه و جذاب که اصالت بازی را نمایان می کنند تا وجود زیرنویس به زبان های انگلیسی، اسپانیایی و آلمانی و غیره می تواند از خصوصیات بارز و اصولگرایانه این سری دل انگیز باشد. بیشتر موسیقی های سری از ابزارهای سنتی ژاپنی نشات می گیرند(عمدتا shakuhachi). حس رئالیستیک بودن بازی با وجود کاراکتر های درون بازی برانگیخته می شود که در تاریخ ژاپن نقش آفرین بوده اند.

 

داستان بازی مارا به سال ۱۷۸۷ می برد جایی که Matsudaira Sadanobu به عنوان مشاور Shogun منصوب شده بود. در دوره ایی که به اصلاحات پرداخته می شد ولی در عین حال قحطی، آتش سوزی و ویرانی همه جا را فرا گرفته بود. ابر های تاریکی در دل سرزمین رخنه کرده بودند و فضای تاریکی و پژمرده ایی را پدید آورده بودند. این مضمون بازی است که کاراکتر های متعددی با طرز فکر های متمایز از دیگری را خلق کرده است.

 

در ابتدا تجربه بازی، فکر می کردم کوتاهی داستان بازی می تواند بر خوبی های این بازی چیره شود ولی وقتی این گیم را بازی کردم به آن پی بردم که این بازی مملو ریزنکات متفاوت بوده که با گذر در بازی جذاب تر نمایان می شوند. همانطور که انتظار می رفت بازی شامل اقسام مختلف می باشد. اولین قسمتی که به طور اکثریت توجه گیمر هارا به خود جلب می کند بخش داستانی بازی می باشد. در این بخش شما با انتخاب کاراکتر مورد نظر به سمت نبرد با رقیبان خود می شتابید. به طوری که ممکن است کارکتر هایی را ببینید که به طور ذاتی سامورایی نیستند. همانطور که قابل استنتاج است، بخش اعظمی از کاراکتر ها سامورایی نیستند و این جلوه سامورایی هارا حاضر در بازی را درخشان تر می کند. نام های تمام کاراکتر های حاضر در بازی در ادامه ذکر شده اند(۱۶ کاراکتر اصلی)؛

– HAOHMARU

– NAKORURU

– YASHAMARU KURAMA

– Galford

– UKYO TACHIBANA

– KYOSHIRO SENRYO

– JUBEI YAGYU

– TAM TAM

– HANZO HATTORI

– GENJURO KIBAGAMI

– EARTHQUAKE

– SHIKI

– YOSHITORA TOKUGAWA

– CHARLOTTE

– DARLI DAGGER

– WU-RUIXIANG

کاراکتر های متفاوت این بازی که شامل ۱۶ کاراکتر اصلی و ۴ کاراکتر به صورت پک های DLC رایگان در ماه های آتی یکی یکی ارائه خواهند شد.

و همچنین چهار کاراکتر برای DLC که به صورت رایگان عرضه می شوند.

– BASARA

– KAZUKI KAZAMA

– RIMURURU

– WAN-FU

از این شانزده کاراکتر، سیزده کاراکتر قدیمی بوده و قبلا در سری حضور داشته و تنها سه کاراکتر جنگجویان تازه نفس می باشند. پس از انتخاب برای شروع داستان شما با برداشتن حریف های مقابل از سر مسیر خود، قدرت خود را در بازی شفاف تر می سازید. در این حین بازی شمارا تحریک به ادامه مسیر می کند. شما از شرق تا غرب دشمنان خود را شکست داده و داستان را کامل می کنید. در این بین باید تاکتیک های نوین با روش های مختلفی نیز بیاموزید! هر کاراکتر یک اینترو جداگانه و مختص خود و تعداد کمی مبارزات را به خود اختصاص می دهد که در آخر با BOSS مواجه شده و باید وی را شکست دهید. پس از اتمام به منو باز می گردید تا با کاراکتر دیگری به بازی بپردازید، می توانید درجه سختی را تغییر داده و کمی پیاز داغ ماجرا را زیاد کنید!

موتور سازنده بازی UNREAL ENGINE 4 می باشد. پس توقع یک محصول نسبتا خوب از این بازی می رود. گیم پلی روان و نرم یک خواسته همواره قابل توجه از سوی بازیکنان بوده است. بازی های مبارزه ایی مانند هر بازی شناخته دیگر از یک سری المان ها پیروی می کند. بازی های معروفی مانند MORTAL KOMBAT و INJUSTICE که طرفداران بسیاری را به انحصار خود در آورده اند نیز شامل این دسته می شوند. این بازی ها با نقش کاراکتر محوری و طراحی اتمسفر های بسیاری برای فضای مبارزه بازیکن را برای تلاش برای برتریت تشویق می کنند. حرفه در این بازی ها با توجه به کامبو ها و قابلیت های ویژه کاراکتر ها مهارت را در جان بازیکن نهادینه می کند. بازی SAMURAI SHODOWN نیز سعی کرده با فضای اصیل بومی خود، طرفداران این سری که میتواند هر کسی باشد را به خود جذب کند. پس از ورود به یک مچ (یک دست رقابتی که شامل راند ها می شود)، پس از معرفی کاراکتر ها و شمارش ویژه به ژاپنی نیز میتوان به ساختار ویژه بازی توجه کرد. محیط های بازی اکثرا از اتمسفر های مخصوص و آرامش بخش تشکیل شده اند و عوامل طبیعی بسیاری را در خود جای داده اند. واضح است که در طول نبرد میتوان به حرکات بسیاری اعم از ضربات سنگین، مدیوم و سبک در کنار قابلیت های ویژه یک کاراکتر اشاره کرد. یکی از معایب بازی کند بودن ویژه حرکتی کاراکتر ها در بازی می باشد ولی هر چند که شما به این سامانه عادت خواهید کرد. قابلیت پرش و حرکت در هوا، نشستن، گارد گرفت و ساباکی (جا خالی دادن) را میتوان از قابلیت های بازی دانست. همچنین قسمتی که انرژی و قدرت کاراکتر حین گذر زمان در یک راند نیز پر می شود می تواند قدرت وی را افزایش داده و او را از حریف جلو بیاندازد. همچنین فینیشر های ویژه هر کاراکتر که نسبت به ویژگی های ظاهری و باطنی او، تدوین شده اند نیز حائذ اهمیت می باشند. حد واقعگرایانه شدن بازی تا جایی پیش می رود تا در مبارزه، با وارد کردن نیرو بسیار با ضربات سنگین شمشیر و یا سلاح سرد حریف را روی زمین بیاندازید تا در حملات متعدد بعدی از وی، آسیب های کمتری را برای خود پیشبینی کنید. هر چند که اگر مجالی به او داده شود، میتواند دوباره شمشیر را بردارد و شما را شکست دهد. دانستن و کسب دانش از آنکه چه زمانی حمله کنیم و چه زمانی به دفاع بپردازیم نیز بسیار حیاتی می باشند به طوری که یک حمله بیجا که با دفاع حریف دفع شود میتواند به یک ضد حمله برای شما تبدیل شود. به قدری زمانبندی در بازی مهم است که شما با یک حرکت می توانید نصف تا سه چهارم جان حریف را بگیرید! طمان تعینن کننده است پس یعنی این موضوع برای حریف نیز صدق می کند و حرکت های احمقانه در سمت جلو یا عقب و یا پرش ها بی پروا میتواند شمارا در چند حرکت میتواند پوزه پالیر را به خاک بمالد! همچنین با فشردن دکمه Pause میتوانید به قسمت فن ها و حرکت ها و قابلیت های دسترسی پیدا کنید و نقشه بکری برای شکست حریف پیدا کنید و این بار شما حریف را مغلوب ضربات کشنده خود کنید. ضربات دستوری، ضربات سلاح و قابلیت های ویژه که آسیب عمیقی خواهند رساند. به طور کل آنقدر نیز نیاز نیست که به حفظ حرکات و دستورات بپردازید. بارها شده است که من با ندانستن ترتیب روش های هجومی حریف را غرق در خون کرده و حتی کوچک ترین اسیبی را نیز متحمل نشده ام. بله ان به شما بستگی دارد که چقدر ذکاوت و هوش خود را در بازی خرج می کنید. ممکن است بارها در مبارزه ها شک کنید که چگونه شکست میخورید! چطوری وقتی کامبویی در راس کار نیست و بازی حول ترکیب حملات و زمان حمله گردش می کند چطور متنایز می شوید!؟ باید چنین گفت که حریف زمان بندی بهتر و ذکاوت بیشتری در نوع حملات و دفاع خرج کرده و از انجام حرکات فاقد فایده پرهیز نموده است.

نبرد خونین و تاکتیکی، که هر ضربه را برای شما به صورت کشنده ایی معنا می کند. استفاده به موقع از موقعیت ها و بهره بردن از تاکتیک های پر استفاده میتواند شما را پیروز میدان کند.

با ورود به یک مچ ( یک دست از بازی که شامل چند راند می شود) شما حس گرم بازی را خواهید چشید. وجود اتمسفر های گوناگون با عوامل طبیعی بسیار که به صورت وحشتناکی میتواند جذار باشند تا به صدا و آدیو ضربات سلاح سرد و حتی سرخ شدن زمین با جاری شدن خون بر روی آن را میتوان از صفات بارز بازی خواند. با ورود به بازی و بر انداز کردن شدت سختی متوجه خواهید شد تنها و کلیدی ترین عنصر در بازی استراتژی است که شما رقم می زنید. حال شما باید بدانید که در حرکت چه روشی مناسب برای حمله و غلبه بر حریف است. به عنوان مثال ممکن است حرکات متعددی از شما توسط گارد حریف خنثی شده و شمارا در یک شرایط خطرناک قرار دهد. حال در کنار وضعیت خشن بازی، همراه شدن موسیقی با المان های موجود در بازی که یک پکیج فوق العاده را تشکیل می دهند نیز از توانایی های این شرکت پر تجربه اذعان می دارد. از جدیت اعلام نتایج توسط گوینده تا کری خواندن حریف، از ضربات سهمگین و خونین تا سر سبزی و طبیعت در یک فضای معصوم همه میتوانند بازی را تا حدی مطلوب جلوه دهند. اما همانطور که میدانید بازی فقط به بخش داستانی محدود نمی شود بلکه سعی کرده با گسترش محتوا و قابلیت هایش، پیشرفت چشمگیر خود را به عرصه دید بگذارد. ما در ادامه به بخش های گوناگون و توضیحاتش پرداخته ایم؛

 

– Practice: در این بخش شما با دو قسمت آشنا خواهید شد. یکی آموزش و تعلیمی که نسبت به کاراکتر انتخابی می آموزید و دو، قسمتی که شما نسبت به آموخته های خود به تمرین و تکرار حرکات می پردازید.

 

– Online: بخشی محبوب بین گیمر ها که فرصت شکوفایی توانایی ها را فراهم می کند تا شما مهارت خود را نسبت به سطح جهانی بسنجید. پس از تمرین و کلی مشقت و سابقه این باز شما به قسمتی قدم می گذارید که حرفه حرف اول را می زند. بهتر است بگوییم که شامل دو قسمت رنک و کژوال نیز می باشد که رنک رتبه شما را مشخص خواهد کرد. در لیدربردز یا رده بندی میتوانید تعداد برد و باخت و رتبه خود را مشاهده کرده و روند آینده خود را بررسی کنید.

 

– Dojo: این بار شما باید در این بخش به شکست دادن قوی ترین و اصلی ترین کاراکتر های پلیر ها بپردازید. پلیر ها با برتریت یافتن با یک کاراکتر، آن را در لیست دفاعی دوجو قرار میدهند که این باعث می شکد تا شما با بهترین کاراکتر خود به آناا هجوم ببرید و انگار یک NPc را از سر راه بردارید. نکته قابل توجه این است که این قابلیت برای شما نیز باز شده و هجوم دیگر پلیر هارا بر شما سهل می کند. کاراکتر های شما بر اساس حرکت های قبلی شما به دفاع می پردازند و این شما را موجب می کند تا مراقب نوع حرکات خود باشید.

 

– Battle: این بخش نیز طرفداران بسیاری دارد. اغلب بازیکنانی که از بخش های آنلاین نمی توانند استفاده کنند و یا میخواهند که لحظات مفرحی را در کنار کسی در کنار خود سپری کنند میتوانند با این بخش کلی حال کنند! این بخش شامل مبارزات دو نفره آفلاین، تورنومنت ها و غیره می شود که لحظات مهیج و گاها چالش براگیزی را ایجاد می کند.

 

– Database: همانطور که از نامش پیداست، این بخش اطلاعات و داده های شمارا که تا کنون به ثبت رساندید، در خود ذخیره کرده است. میتوانید تعداد برد و باخت های کلی خود با کاراکتر های انتخابی خود را مشاهده فرمایید و تا از نقطا قوت و ضعف خود نیز با خبر شوید.

 

– Gallery: فیلم ها، طراحی ها، کار های هنری و حتی صدای کلمات را در اینجا بیابید. میتوان به فیلم های نمایش داده شده در مراحل، طراحی های ویژه کاراکتر ها و تلفظ کلمات ژاپنی در حین توضیحات به ترتیب اشاره نمود.

 

 

استفاده بی وقفه از کلمات و لغات ژاپنی در هنگام پیروزی، باخت و یا تساوی. بهره گیری از المان های متفاوت در راس بیان رخداد ها در بازی به شیوه سنتی و زبان شیوا ژاپنی و حتی تلفظ کلمات انگلیسی با گویش بومی را میتوان از پایه ها و بنیان های حفظ اصالت و ریشه های سری دانست.

 

به طور کل بازی Samurai Shodown ممکن است یک بازی م در سبک خود نسبت به بازی های نظیرش نباشد اما توانست اثبات کند که پیشرفت های قابل توجهی و جهش های بلندی داشته و توانسته است در کنار تلفیق حس نوستالژیک و کمی فضای مدرن تر، در سطح خود خوب باقی بماند. هر چند که به مقیاس کمپانی ها بزرگ نمی تواند پدید آورنده عجایب باشد. میتوان بیان کرد که بازی تا حد قابل توجهی رضایت طرفداران سری بازی را جلب کرده ولی هنوز نتوانسته پیشرفت حیران کننده ایی در سال ۲۰۱۹ به ثمر برساند. خط داستانی بی سر و ته و پیچیده هنوز قابل مشاهده است که این از خصوصیت بارز تکرار شونده کل سری بوده است. بازی سعی کرده تعادل را بار دیگر به عنوان عنصری سازنده حفظ کند. همه جانبه در کنار اصالت و ریشه خود باقی ماند، به طور واقعی خیره کننده نبود ولی در حد خود ویژه و سرگرم کننده بوده است و در این بین سعی کرده است حس متمایزی را به بازیکن القا کند.

منبع :

سایت tnews


فیفا 20 به انگلیسی (FIFA 20) یک بازی ویدئویی شبیه‌سازی و مرتبط با ورزش فوتبال در سبک ورزشی است که توسط ای‌ای اسپورتس به عنوان یکی از قسمت‌های مجموعه بازی‌های فیفا منتشر شده‌است. این بازی در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۹، و در پلت‌فرم‌های مایکروسافت ویندوز، پلی‌استیشن ۴، اکس‌باکس وان، و نینتندو سوئیچ عرضه شد، و همچنین نسخه موبایلی آن (فیفا موبایل) برای سیستم‌عامل‌های اندروید و آی‌اواس منتشر خواهد شد.

در این نسخه حالات فوتبال خیابانی و فوتسال افزوده شده‌است که بازیکن قادر است هم به صورت آزاد هم به صورت داستانی شاهد این مسابقات باشد. این نسخه تغییرات قابل توجهی در گیم پلی داشته‌است و حالت ضربه آزاد مستقیم و پنالتی زدن و پنالتی گرفتن که در نسخه‌های قبل بسیار دشوار بود، تغییر کرده و سبک زدن آن‌ها به کلی عوض شده‌است

در سه نسخه متفاوتی که از فیفا ۲۰ عرضه می‌شود از سه شخصیت متفاوت برای کاور بازی استفاده شده‌است. در نسخه معمولی ادن آزار، در نسخه قهرمانان از ویرجیل فن دایک و در نسخه التیمیت از اسطوره باشگاه رئال مادرید زین‌الدین زیدان استفاده شده‌است

با توجه به قرار داد بین باشگاه یوونتوس و پی‌ئی‌اس ۲۰۲۰ این تیم در این نسخه از فیفا با نام رسمی، پرچم و پیراهن اصلی حضور نخواهد داشت. این تیم با نام پیمونته کالچیو حضور دارد اما تمام بازیکنان با قیافه و نام اصلی حضور خواهند داشت

در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۹ دمو بازی فیفا ۲۰ با حضور ۱۰ تیم باشگاه فوتبال اتلتیکو مادرید، بروسیا دورتموند، باشگاه فوتبال آمریکا، باشگاه فوتبال لس آنجلس، لیورپول، چلسی، پاری سن ژرمن، رئال مادرید، آ.اس. رم و ویسل کوبه منتشر شد. در این دمو بازیکنان علاوه بر بازی معمولی ۱۱ به ۱۱ قادر به ۴ دقیقه بازی به صورت ولتا خواهد بود.

ولتا فوتبال

در پیش نمایش بازی که در کنفرانس ای۳ منتشر شد در این نسخه از فیفا خیابانی یا ولتا استفاده شده‌است و بازیکنان می‌توانند با شکل‌های مختلف به صورت ۳ به ۳، ۴ به ۴ با دروازه‌بان و بدون دروازه‌بان و ۵ به ۵ به رقابت فوتبال خیابانی و فوتسال بپردازند. همچنین قابلیت ساخت بازیکن با جنسیت‌های مرد و زن با هر گونه لباس و خال کوبی می‌باشند. این بخش شامل چند حالت بازی می‌باشد که بازی‌ها به صورت بی قانون و بازی‌ها با قوانین فوتسال می‌تواند برگزار شود. همچنین دو حالت دور چینی زمین با دیوار و بدون دیوار وجود دارد که در صورت وجود دیوار در زمین می‌توان بازیکن تکنیک‌های خود را با کمک دیوار نیز انجام دهد. تکنیک‌های فردی بازیکنان در بخش ولتا بیشتر از حالت عادی می‌باشد. همچنین ۱۷ استادیوم در کشورهای مختلف وجود دارد که می‌توان به صورت ولتا در آن بازی کرد. در بخشی از حالت ولتا شامل حالت داستانی می‌باشد و یک بازیکن که از زمین‌های خاکی بازی خود را شروع می‌کند تا به یک بازیکن حرفه ای تبدیل شود را خواهد داشت که شخصیت اصلی داستان می‌تواند یک شخصیت کاملاً ساخته شده توسط بازیکن باشد

ولتا فوتبال شامل ۱۷ استادیوم در شهرهای آمستردام، بارسلون، برلین، بوئنوس آیرس، کیپ‌تاون، لاگوس، لندن، لس آنجلس، مکزیکو سیتی، میامی، نیویورک، پاریس، ریو دو ژانیرو، رم و توکیو می‌باشد. هر استادیوم نیز شامل ویژگی‌های منحصر بفرد می‌باشد که تجربه بازی‌های مختلف را نمایش می‌دهد

در نسخه ۱۱ به ۱۱ معمولی نیز شاهد بالا رفتن کیفیت توپ بازی، کیفیت چمن استادیوم و تغییر نحوه پنالتی زدن و ضربه ایستگاهی خواهیم بود

کریر مود

در بخش کریر مود ساخت مربی با هر جنسیت و شکل و شمایل و پوششی اضافه شده‌است. همچنین قابلیت برگزاری کنفرانس قبل از مسابقه و پاسخ به خبرنگاران اضافه شده‌است که پاسخ به این سوالات می‌تواند در عملکرد تیم در مسابقات آتی تأثیر بگذارد. همچنین در نسخه امسال می‌توان به صورت خصوصی با بازیکنان تیم صحبت کرد و از مشکلات آنها در تیم آگاه شد. در صورت شکست تیم دچار تضعیف روحیه خواهد شد و در نتیجه در بازی‌های آینده با قدرت کمتری بازی می‌کنند. در نسخه قبل پیشرفت بازیکنان در این بخش به‌طور معمول از قبل تعیین شده بود که چه بازیکنانی تا چه حدی می‌توانند پیشرفت کنند اما در این نسخه با توجه به وضعیت خوب یا بد در فصلی که بازی می‌کنند پیشرفت یا پسرفت می‌کنند. همچنین این قابلیت وجود دارد تا با انتخاب یک بازیکن به عنوان بازیکن اولیه کریر مود آن را بازنشست کرده و با همان شکل و شمایل به عنوان مربی مشغول به کار شود. مشکلات مربوط به بازی‌های تکراری دو تیم پشت هم در این نسخه برطرف شده‌است و در انتها دو محل جدید برای مذاکرات مربیان با بازیکنان برای عقد قرارداد اضافه شده‌است

آلتیمیت تیم

در بخش التیمیت و آنلاین نیز شاهد حضور ۹۰ اسطوره خواهیم بود که ۱۵ اسطوره جدید شامل دیدیه دروگبا، ایان رایت، رونالد کومان، آندره‌آ پیرلو، زین‌الدین زیدان، پپ گواردیولا، کاکا، جانلوکا زامبروتا و کارلوس آلبرتو تورس حضور خواهند داشت. همچنین تغییرات دیگری در این بخش شامل اضافه شدن توپ مرموز شد که با هر بار بیرون رفتن این توپ یک قابلیت به توپ اضافه می شود به طور مثال شوت ها سهمگین تر یا دریبل ها بهتر می شود

لیگ‌ها و تیم‌ها

در این بازی بیش از ۳۰ لیگ باشگاهی با حضور ۷۰۰ باشگاه از سراسر جهان و ۱۷۰۰۰ بازیکن می‌باشد. لیگ دسته اول فوتبال رومانی به طور کامل و تیم باشگاه فوتبال العین به این تیم اضافه شده‌است. همچنین مسابقات رسمی اروپایی نظیر لیگ قهرمانان اروپا، لیگ اروپا و سوپرجام اروپا به طور اختصاصی تحت انحصار این بازی می‌باشد که شامل تمام پوشش‌های خبری ، تابلو نتایج، گزارشگر اختصاصی و تبلیغات دور زمین می‌باشد.

 

ورزشگاه‌ها

در بازی فیفا ۲۰ تعداد ۹۰ استادیوم فوتبال از ۱۴ کشور دنیا شبیه سازی شده‌است که در آن استادیوم‌های ورزشگاه برامال لین از باشگاه شفیلد یونایتد از لیگ انگلستان، ورزشگاه‌های ال الکورا برای باشگاه اوئسکا ، ورزشگاه ترسا ریورو باشگاه رایو وایکانو و ورزشگاه خوزه زوریلا باشگاه رئال وایادولید به بازی از لیگ اسپانیا اضافه شده‌است. همچنین شاهد اضافه شدن ۱۴ استادیوم از لیگ آلمان به صورت انحصاری خواهیم بود.

گزارشگران

در نسخه های گذشته مارتین تایلر و آلن اسمیت گزارشگری را برعهده داشتند و در مسابقات اروپایی گزارشگری بر عهده درک ری و لی دیکسون بود. در این نسخه هر چهار نفر در تمامی مسابقات به صورت چرخشی گزارش می کنند و الن مک‌اینلی نتایج همزمان و موقعیت های خطرناک بازی های همزمان را گزارش می کند

نسخه ها

در نسخه‌های مایکروسافت ویندوز، پلی‌استیشن ۴ و اکس‌باکس وان تمام تغییرات به‌طور کامل انجام شده‌است. در نسخه نینتندو سوئیچ شاهد تمامی تغییرات به جز بخش ولتا یا فوتبال خیابانی هستیم. همچنین این بازی به‌طور رسمی برای کنسول‌های اکس‌باکس ۳۶۰ و پلی‌استیشن ۳ منتشر نخواهد شد و فیفا ۱۹ به طور رسمی آخرین بازی سری فیفا برای اکس‌باکس ۳۶۰ و پلی‌استیشن ۳ بوده است.

بازیکنان برتر بازی فیفا 20

آرژانتین لیونل مسی (۹۴)

پرتغال کریستیانو رونالدو (۹۳)

برزیلنیمار (۹۳)

بلژیک ادن آزار (۹۱)

بلژیک کوین دی بروینه (۹۱)

اسلوونی یان اوبلاک (۹۱)

هلند ویرجیل فن دایک (۹۰)

مصر محمد صلاح (۹۰)

کرواسی لوکا مودریچ (۹۰)

آلمان مارک-آندره تر اشتگن (۹۰)

فرانسه کیلین ام‌باپه (۸۹)

اسپانیا سرخیو راموس (۸۹)

آرژانتین سرخیو آگوئرو (۸۹)

ایتالیا جورجو کیه‌لینی (۸۹)

لهستان روبرت لواندوفسکی (۸۹)

انگلستان هری کین (۸۹)

سنگال کالیدو کولیبالی (۸۹)

فرانسه انگولو کانته (۸۹)

برزیل الیسون بکر (۸۹)

فرانسه آنتوان گریزمن (۸۹)

منبع :

ویکی پدیا 


 Okami HD بازی‌ای است که نشان می‌دهد یک اثر هنری واقعی هیچ وقت قدیمی نمی‌شود. با بررسی بازی همراه زومجی باشید.

در سال ۲۰۰۶، یعنی همان سالی که سونی قرار بود با پلی‌استیشن 3 رسما وارد نسل هفتم بازی‌های ویدیویی شود، کمپانی کپکام که در آن زمان اعتبار به مراتب بیش‌تری بین گیمر‌ها داشت، بازی‌ای به اسم Okami را برای پلی‌استیشن 2 منتشر کرد؛ بازی‌ای که در آن زمان با وجود فروش نسبتا ضعیف، دل اکثر گیمر‌ها و منتقدین را برد و مخصوصا به دلیل جنبه‌های هنری فوق‌العاده‌اش مورد تحسین قرار گرفت. به هر حال سازنده این بازی هیدکی کامیا بود که او را با آثاری چون Resident Evil یا Devil May Cry می‌شناسیم. حال پس از گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه این بازی، کپکام یک نسخه ریسمتر از آن را با نام Okami HD برای پلی‌استیشن 4، ایکس‌باکس وان و ویندوز منتشر کرده است. اما آیا Okami با گذشت این همه سال از انتشار نسخه اصلی، هنوز هم اثر جذابی است؟ آیا این بازی می‌تواند برای مخاطب فعلی بازی‌های ویدیویی هم سرگرم‌کننده باشد؟ در ادامه می‌توانید بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید و پس از آن به این سوال‌ها هم پاسخ خواهیم داد:

می‌دانم که در بررسی یک بازی ریمستر، مهم‌ترین مورد پرداختن به این موضوع این است که این بازی تا چه حد از حیث بصری و گرافیکی پیشرفت کرده و شبیه بازی‌های نسل فعلی شده است. اما می‌خواهم قبل از رسیدن به این بحث‌ها، سراغ عناصری بروم که Okami  را در سال ۲۰۰۶ به یک بازی دوست‌داشتنی تبدیل کرده بودند و از این بگویم که آیا این بازی پس از گذشت ۱۱ سال هنوز هم دوست‌داشتنی است یا خیر.

افرادی که اوکامی را تجربه کرده‌اند، قطعا از داستان آن اطلاع دارند اما اگر پیش از این شانس بازی کردن این اثر را نداشته‌اید، باید بگویم که داستان بازی از جایی آغاز می‌شود که جنگجویی به نام ناگی به کمک یک گرگ سفید، موفق می‌شوند اوروچی را که یک موجود شیطان‌صفت است، شکست دهند و سال‌ها صلح را به مردمان سرزمین‌شان هدیه کنند. با این حال پس از آن بازی به زمان حال می‌آید؛ جایی که سوسانو که از نوادگان ناگی است، در اثر اشتباهی مجددا اوروچی را آزاد می‌کند و همین کافی است تا این موجود شیطانی دوباره طلسم خودش را در این سرزمین جاری سازد. حال آماتراسو که در افسانه‌های ژاپنی جایگاه ویژه‌ای دارد، در قالب گرگی که با نام اوکامی شناخته می‌شود، راهی می‌شود تا دوباره سرزمینش را از طلسم اوروچی آزاد کند. در این مسیر یک هنرمند با نام ایسان هم وی را در ماجراجویی‌هایش همراهی می‌کند.

با اینکه داستان و کلا ویژگی‌های بازی برگرفته از فرهنگ ژاپن هستند، اما برای مخاطب غربی نیز جذابیت زیادی دارند

داستان بازی‌های ویدیویی، معمولا در مقایسه با المان‌های دیگری مثل گیم‌پلی، مقاومت بیش‌تری در برابر گذر زمان دارد. منظورم این است که مثلا یک کتاب که داستانی عالی را روایت می‌کند، ممکن است پس از گذشت ۱۰۰ سال از انتشار اولیه باز هم جذاب باقی بماند و در واقع یک داستان خوب، هرگز کهنه نشده و جذابیتش را از دست نمی‌دهد. چنین چیزی در رابطه با داستان Okami هم صدق می‌کند و اگر قبلا این بازی را تجربه نکرده باشید، به سبب تازه بودن داستانش برای‌تان لذت واقعا زیادی از ماجراجویی‌های شخصیت‌هایش و سفر آن‌ها در دل سرزمین‌های مختلف خواهید برد. از طرف دیگر در گوشه و کنار محیط بازی، اتفاقات ریز و درشت زیادی انتظارتان را می‌کشند که دنبال کردن آن‌ها هم می‌تواند لذت‌بخش بوده و گاهی حتی شما را غافلگیر کند. به این‌ها یک سری المان‌های طنز خاص شرقی و رفتار‌های عجیب و غریب ژاپنی‌مانند را هم اضافه کنید تا متوجه شوید که با اوکامی از حیث داستانی، چه معجون دل‌نشینی ارائه می‌دهد؛ معجونی که لذت آن برای افرادی که قبلا بازی را تجربه نکرده‌اند بسیار بیش‌تر است اما کاربرانی که پیش‌تر اوکامی را تمام کرده‌اند هم لذت ویژه‌ای از آن خواهند برد؛ لذتی مثل خواندن دوباره یک کتاب عالی یا دیدن چندین باره فیلمی که از اول تا آخرش را حفظ هستیم اما هنوز هم از تماشایش لذت می‌بریم.

اما در نقطه مقابل داستان، گیم‌پلی بازی‌ها قرار داد که پتانسیل زیادی برای قدیمی‌شدن و از دست دادن هیجان با گذشت سال‌ها دارد. کاری به استثنا‌هایی که در این بین وجود دارند ندارم اما قطعا برای شما هم پیش آمده که پس از گذشت چندین سال هوس کرده باشید که یک بازی قدیمی را که زمانی لذت زیادی از آن می‌بردید، دوباره تجربه کنید و پس از رفتن به سراغ بازی متوجه شوید که بازی چقدر از نظر مکانیزم‌های گیم‌پلی در برابر آثاری که اخیرا تجربه کرده‌اید، سطحی است. این مساله در اصل اتفاقی است که می‌تواند یک تهدید جدی هم برای بازی‌های ریمستر باشد؛ مخصوصا اگر زمان زیادی از انتشار نسخه اصلی گذشته باشد.

با این حال یک خبر خوب برای طرفداران Okami اینکه این بازی با وجود گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه، هنوز هم شدیدا جذاب و سرگرم‌کننده است و به هیچ‌وجه گیم‌پلی آن رنگ و بوی کهنگی نگرفته است. به همین دلیل هم هنوز مبارزه‌های بازی با انواع و اقسام دشمنان، استفاده از قابلیت‌های مختلف قلم مخصوص بازی برای حل معما‌ها یا جان بخشیدن به جهان بازی و حتی گشت و گذار ساده در محیط زیبای اوکامی شدیدا لذت‌بخش هستند. عناصر زیادی دست به دست هم داده‌اند تا گیم‌پلی بازی پس از گذشت این همه سال هنوز هم لذت‌بخش باقی بماند. عناصری مثل طراحی عالی مراحل و معما‌ها، معرفی ویژگی‌ها و قابلیت‌های جدید به مرور زمان که باعث می‌شوند بازی هرگز به تجربه یکنواخت و خسته‌کننده‌ای تبدیل نشود و همچنین تنوع بالای فعالیت‌های جانبی‌ای که می‌توانید در طول بازی انجام دهید؛ فعالیت‌هایی مثل غذا دادن به حیوانات مختلف یا ساخت یک بند لباس برای یک پیرزن با اینکه اجباری و ضروری نیستند، اما پتانسیل بالایی برای سرگرم کردن مخاطب دارند و باعث می‌شوند Okami HD با گذشت سال‌های طولانی از انتشار نسخه اصلی، هنوز هم لذت‌بخش باقی بماند.

معمولا بازی‌هایی که حس و حال شرقی دارند و در ژاپن ساخته می‌شوند، با اینکه طرفداران خاص خود را دارند، اما شاید در جذب گیمر‌هایی که بیش‌تر سلیقه‌شان به بازی‌های غربی می‌خورد، موفق ظاهر نشوند. به شخصه جزو افرادی هستم که از خیلی از عناصر موجود در بازی‌های شرقی لذت نمی‌برم اما Okami از آن دست بازی‌هایی است که با وجود داشتن حس و حال شرقی، آنقدر گیم‌پلی جذابی دارد که فردی مثل من هم لذت زیادی از تجربه آن می‌برد. بی‌دلیل نیست که این بازی را در سال ۲۰۰۶ با سری بازی‌های زلدا مقایسه می‌کردند و Okami از نظر جذابیت و سرگرم‌کننده بودن حس و حالی شبیه ساخته شاهکار نینتندو دارد. از طرف دیگر Okami HD یک سری المان‌های نقش آفرینی مانند هم دارد که خب راستش را بخواهید، نباید خیلی انتظار زیادی از آن‌ها داشته باشید چرا که حالتی سطحی دارند و تاثیر خیلی مثبتی روی روند بازی نمی‌گذارند.

مشکلاتی مثل زاویه بد دوربین که در نسخه اصلی هم بودند، در نسخه HD نیز به قوت خود باقی هستند

به‌علاوه Okami HD یک سری مشکلات نیز دارد که البته مربوط به نسخه اصلی آن هستند و خب سازندگان هم کاری برای رفع آن‌ها انجام نداده‌اند. اصلی‌ترین مشکل بازی، مربوط به زوایه دوربین آن می‌شود. با اینکه در حالت نرمال و عادی همه چیز از این حیث خوب به نظر می‌رسد، اما در برخی قسمت‌های بازی و در یک سری محیط‌ها، زاویه دوربین به شکل بدی به هم می‌ریزد و حتی گاهی به شکلی می‌شود که اصلا نمی‌توانید شخصیت اصلی را مشاهده کنید. مساله بعدی که البته آن را یک ایراد در نظر نمی‌گیرم و فقط می‌خواهیم با شما به اشتراک بگذارم، این است که Okami HD خیلی برای افرادی که پیش‌تر آن را تمام کرده‌اند، چیزی برای عرضه ندارد. درست است که تجربه این بازی هنوز هم می‌تواند لذت‌بخش باشد، اما اگر قبلا آن را تمام کرده‌اید و از داستان بازی هم اطلاع دارید، نباید انتظار داشته باشید که این اثر بتواند شما را غافلگیر کند. البته اگر مثل من به دنبال تجدید خاطره با یکی از بهترین‌های پلی‌استیشن 2 باشید، کماکان از بازی کردن Okami HD لذت خواهید برد.

Okami همچنین یک مشکل دیگر هم دارد و آن هم سطحی و حتی خسته‌کننده بودن دیالوگ‌های بازی است! صحبت‌های شخصیت‌های مختلف بازی و مخصوصا ایسان گاهی بیش از حد طولانی می‌شود که البته این یک امر عادی در بازی‌های شرقی است ولی خب به شخصه خیلی لذت خاصی از آن نمی‌برم؛ مخصوصا که در بین این صحبت‌ها خیلی حرف‌های جالب و به‌درد‌بخوری هم رد و بدل نمی‌شود که حداقل از این نظر خواندن دیالوگ‌ها ارزشمند باشد.

اما از مشکلات و ایراد‌های بازی که بگذریم، به جنبه‌ای از آن می‌رسیم که می‌توان آن را اصلی‌ترین نقطه قوت ساخته هیدکی کامیا دانست. زمانی که Okami در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، از منظر هنری یکی از بهترین بازی‌های آن دوره به شمار می‌رفت؛ بازی‌ای که محیطش با الهام از نوع خاصی از نقاشی‌های ژاپنی طراحی شده و در یک کلام بی‌نهایت زیبا است. حال واقعیت این است که پس از گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه، Okami کماکان توانسته آن زیبایی هنری شگفت‌انگیزش را حفظ کند و هنوز هم با بازی‌ای طرف هستیم که حتی در مقایسه با بازی‌های نسل هشتم هم حرف‌های زیادی برای گفتن در زمینه هنری دارد. در واقع از همان لحظه‌های اولی که Okami HD را شروع می‌کنید، شیفته زیبایی بصری بازی خواهید شد. محیط‌های مختلف بازی که از تنوع بالایی هم برخوردار هستند، واقعا به شکلی فوق‌العاده طراحی شده‌اند و آنقدر چشم‌نواز هستند که گاهی دلتان می‌خواهد بی‌خیال بازی کردن شده و فقط به تماشای این منظره‌ها بنشینید. Okami را می‌توان با تابلو‌های نقاشی مشهوری مقایسه کرد که شاید ۱۰۰ سال از کشیده شدن آن‌ها گذشته باشد، اما هنوز هم بی‌نهایت زیبا هستند. به‌علاوه در کنار این زیبایی بصری، بازی موسیقی بسیار عالی‌ای هم دارد که با حس و حالی شرقی، کاملا مناسب فضای بازی است و گوش‌هایتان را نوازش می‌کند.

در واقع از حیث هنری Okami HD آنقدر زیبا است که حتی اگر همین الان هم نسخه اصلی این بازی را روی پلی‌استیشن 2 تجربه کنید، باز هم از زیبایی آن لذت خواهید برد چه برسد به آن که بازی ریمستر هم شده باشد و شاهد پشتیبانی آن از رزولوشن‌های امروزی تا سقف 4K نیز باشیم. سازندگان نسخه HD بازی موفق شده‌اند آن حس و حال نسخه اصلی را به شکلی عالی به این نسخه هم منتقل کنند و تنها ایرادی که می‌توان از آن‌ها گرفت، محدود کردن نرخ فریم بازی به ۳۰ است که البته خیلی مورد آزاردهنده‌ای به حساب نمی‌آید.

این بازی روی پلتفرم پی‌سی بررسی شده است.

در مجموع Okami HD بهترین فرصت برای تجربه یکی از بهترین بازی‌های نسل ششم است؛ بازی‌ای که درست است زمان زیادی از انتشار آن می‌گذرد اما هنوز هم شدیدا لذت‌بخش و سرگرم‌کننده است و زیبایی آن هم نه تنها در طی این سال‌ها کم‌رنگ نشده، بلکه هنوز هم چشم‌نواز است. پس اگر پیش از این شانس بازی کردن Okami را نداشتید، الان بهترین فرصت است تا سراغ این تجربه فراموش‌نشدنی بروید و اگر هم قبلا آن را بازی کرده‌اید، زمان مناسبی است تا تجدید خاطره‌ای با ساخته هیدکی کامیا داشته باشید.

منبع :

سایت زومجی 


در نمایشگاه E3 2015 بود که اعلام شد کمپین ساخت Shenmue III در کیک‌استارتر آغاز شده است و کاربران می‌توانند از این بازی که برای کامپیوتر و پلی استیشن 4 عرضه می‌شود، حمایت کنند. در آن زمان اعلام شده بود که نسخه کامپیوتر برای استیم عرضه می‌شود و اشخاصی که از این بازی حمایت مالی کرده‌اند، یک نسخه رایگان از آن را دریافت خواهند کرد. همچنین مشخص شده بود که Shenmue 3 در سال ۲۰۱۷ عرضه خواهد شد. بااین‌حال بازی مدام از سوی استودیو Ys Net تأخیر خورد تا اینکه چندی پیش، پس از پشت سر گذاشتن حواشی متعددی عرضه شد. بین عرضه Shenmue II و نسخه سوم ۱۸ سال فاصله وجود دارد و کاربران، از استودیو سازنده انتظار داشتند که نسخه سوم با حفظ ساختار این سری، بتواند تجربه‌ی جدید و مدرن‌تری را در اختیار کاربران قرار دهد.

سری Shenmue روایت‌گر داستان پسری است که می‌خواهد انتقام خون پدر خود را بگیرد

برای مثال شرکت سگا با ریمستر کردن سری Yakuza، تغییراتی را هم در گیم‌پلی آن به‌وجود آورده است تا حس‌وحال تازه‌ای داشته باشند. Shenmue III بااینکه سعی دارد یک بازی جدید و سرگرم کننده باشد، اما در این کار اصلا موفق نیست و ساختار گیم‌پلی و داستان آن به‌گونه‌ای است که در بیشتر بخش‌ها شما را عذاب می‌دهد. داستان سری Shenmue از این قرار است که پدر ریو هازوکی، قهرمان داستان، به‌دست Lan Di کشته می‌شود و او راهی ماجراجویی خطرناکی برای انتقام خون پدرش می‌شود. دراین‌میان پدر ریو یک لوح باستانی را نزد ریو می‌گذارد که عکس یک ققنوس روی آن قرار داشت. با گذر زمان و رویارویی‌های مختلف ریو هازوکی با ارازل اوباش، او اطلاعاتی را از محل Lan Di پیدا می‌کند، اما هر بار در پیدا کردن وی ناکام می‌ماند.

در این ماجراجویی، او با دختری به نام شنوآ لینگ آشنا می‌شود که به‌دنبال پدر گمشده خود می‌گردد. رفته رفته این دو شخص متوجه می‌شوند که سرنوشت آن‌ها به یکدیگر گره خورده است و با یکدیگر راهی ماجراجویی می‌شوند. داستان نسخه سوم دقیقا از جایی شروع می‌شود که نسخه دوم پایان یافته است. ریو هازوکی و شنوآ لینگ در معبدی قرار دارند که برای باز شدن در آن به لوح ققنوس و لوح اژدها نیاز است. در ادامه راهی محل زندگی شنوآ لینگ می‌شوند تا اطلاعاتی را در مورد علت گمشدن پدر شنوا پیدا کنند. بااین‌حال متوجه می‌شوند که ارازل اوباش محلی، وی و یکی دیگر از سنگ‌تراش‌های معروف را برای بازجویی با خود برده‌اند، زیرا در داستان‌های باستانی آمده است که سنگ‌تراش‌های دهکده Bailu لوح‌های ققنوس و اژدها را برای امپراطوری چین ساخته‌اند.

استودیو Ys Net در Shenmue III داستانی را روایت و پایان‌بندی آن را به نسخه بعد منتقل می‌کند که در همین نسخه به‌راحتی قابل جمع شدن بود

اولین و اصلی‌ترین مشکل Shenmue III، داستان و روایت داستانی آن است. از شروع بازی تا اواسط آن، شاهد روایت داستانی قابل قبولی هستیم، اما از اواسط به بعد، روایت داستان سیر نزولی را طی می‌کند و به‌خوبی سوالات بازیکن در طول بازی را جواب نمی‌دهد. پایان‌بندی بازی هم به‌گونه‌ای است که بازیکن باید منتظر نسخه بعد بماند، اما نحوه نمایش این مورد به بدترین شکل ممکن انجام می‌شود. معمولا در بازی‌های مشابه کارگردان سعی می‌کند جدا از جواب دادن تمامی سؤال‌هایی که در ذهن مخاطب به‌وجود می‌آید، او را برای تجربه نسخه بعد و فهمیدن سرگذشت کاراکترها، تشنه نگه دارد. Shenmue 3 به هیچ‌وجه این کار را برای شما انجام نمی‌دهد. مشکل بزرگ‌تر، شخصیت‌پردازی کاراکترها است. در طول بازی برای اینکه شنوآ لینگ را بشناسید، می‌توانید از او سؤال بپرسید و او هم اطلاعاتی را در اختیار شما قرار می‌دهد. سپس او هم همان سوالی را که شما از او پرسیده‌اید، تکرار می‌کند تا مخاطب، ریو هازوکی را هم بهتر بشناسد. این در حالی است که تیم سازنده می‌توانست از سوالات متنوع و متفاوتی برای هر کاراکتر استفاده کند و گذشته شخصیت‌ها و داستان‌سرایی آن‌ها را در دل روایت داستان قرار دهد. حتی شخصیت پردازی Lan Di که شخصیت منفی بازی است، خوب نیست و به هیچ‌وجه نمی‌توانید با او ارتباط برقرار کنید.

 

استودیو Ys Net در Shenmue III داستانی را روایت و پایان‌بندی آن را به نسخه بعد منتقل می‌کند که در همین نسخه به‌راحتی قابل جمع شدن بود. به این دلیل که اگر گیم‌پلی را کنار بگذاریم، شاهد یک روایت دو الی سه ساعته برای Shenmue 3 هستیم. Ys Net سعی کرده به‌واسطه گیم‌پلی این تجربه را گسترش دهد، اما گیم‌پلی مورد بعدی است که ضربه سنگینی را به Shenmue III وارد می‌کند. البته این بخش نکات مثبتی هم دارد. در نگاه اول، Shenmue III یک بازی اکشن ماجراجویی با المان‌های نقش آفرینی است، اما باید بگویم که ساختار این بازی به‌گونه‌ای است که از سایر بازی‌های اکشن ماجراجویی شرقی و حتی نقش‌آفرینی متمایز می‌شود. برای پیشرفت در داستان بازی، باید مأموریت‌های مختلفی را انجام دهید. این مأموریت‌ها در دفتر ریو هازوکی نوشته شده‌اند و با پرس‌وجو از سایر NPCها، می‌توانید مأموریت خود را به پایان برسانید.

موردی که در Shenmue III اهمیت زیادی دارد، این است که شما یک مبارز هستید؛ شخصی‌که در حال فراگیری هنرهای رزمی است و باید مدام فنون جدیدتری از کنگ‌فو را یاد بگیرد. ازاین‌رو اگر به‌دنبال قوی‌تر شدن و موفقیت در مبارزات بازی هستید، باید فنون جدید از هنرهای رزمی را خریداری و آن‌ها را در معبد هنرهای رزمی تمرین کنید. هر کومبو یا فن خریداری شده هم ساختار مشخصی دارد. به‌عبارتی همانند یک بازی مبارزه‌ای، برای اینکه یکی از فن‌های خریداری شده را روی حریف اعمال کنید، باید دکمه‌های مخصوصی را در مدت زمان مشخصی فشار دهید. همچنین تیم سازنده از یک حالت ساده‌تر هم برای اعمال ضربات استفاده کرده است که می‌توانید فهرست کومبوهای خود را بسازید و در طول مبارزات، تنها با فشردن یک دکمه، از آن‌ها استفاده کنید. درواقع سیستم ارتقای کاراکتر، با استاد شدن در فنون کنگ‌فو ارتباط مستقیمی دارد. بدین صورت که هرچه بیشتر تمرین کنید، قدرت بیشتری را کسب خواهید کرد. این موارد و سیستم قوی‌ شدن کاراکتر زمانی می‌تواند مفید باشد که سازنده آن را به‌خوبی پیدا کند. در ظاهر این موارد چالش‌برانگیز هستند، اما عدم طراحی یک دوربین خوب به‌هنگام مبارزات و سیستم جاخالی دادن در بازی، سبب شده تا مبارزات و کارآمد بودن آن‌ها نتواند خود را نشان دهد.

برای قوی‌تر شدن و ارتقای ریو هازوکی، باید در معبد هنرهای رزمی روی انرژی مصرفی خود تمرکز کنید و فنون جدیدتری را یاد بگیرید

ازاین‌رو کاربر امکان دارد از مبارزه کردن در Shenmue III خسته شود، زیرا در مبارزات شما باید روی هدف خود عمل Target Lock را انجام دهید و حریف خود را از بین ببرید. دراین‌میان زمانی‌که حریف گارد می‌گیرد، نباید به اون حمله کنید و پس از جاخالی دادن، ضربه خود را اعمال کنید. سیستم جاخالی دادن و روان نبودن آن باعث می‌شود که نتوانید در مبارزات عملکرد خوبی را از خود به‌نمایش بگذارید و به‌سراغ آیتم‌های بازیابی نوار سلامت خود در مبارزات بروید. این آیتم‌ها هم نسبت‌به سایر آیتم‌های بازیابی نوار سلامت بازی قیمت بالایی دارند و باید برای خرید مجدد آن‌ها، مشغول کار کردن شوید. همچنین دوربین بد بازی هم باعث می‌شود که در نبردهایی که بیش از یک حریف دارید، نتوانید به‌خوبی روی هدف خود تمرکز و با او مبارزه کنید. دراین‌میان اشاره کنم که استودیو Ys Net یک بخش شخصی‌سازی ظاهر کاراکتر هم برای ریو هازوکی درنظر گرفته است که می‌توانید لباس‌های مدنظر خود را خریداری و از آن‌ها برای تغییر ظاهر شخصیت‌ خود استفاده کنید.

نورپردازی‌های بازی باعث شده تا جلوه‌های بصری زیبایی را مشاهده کنیم

مورد بعد که کمی آزار دهنده است، تأکید بیش از اندازه به فارم کردن و پول درآوردن برای پیشرفت در داستان است. درواقع داستان بازی در بعضی از نقاط نیازمند این است که یک آیتم مخصوص را خریداری کنید که بسیار گران است. ازطرفی کارهای نیمه وقت و شرط‌بندی‌ها در Shenmue III پول زیادی را در اختیار شما قرار نمی‌دهند. ازاین‌رو مجبور می‌شود بیشتر وقت خود را صرف درآوردن پول کنید که بعضا در روایت داستان خلل ایجاد می‌کند. شاید برای یک بازی نقش‌آفرینی، وجود این مورد عادی باشد، اما Shenmue III یک بازی ماجراجویی است و جدا از آن، سیستم فارم کردن باید به‌گونه‌ای باشد که خللی در بخش داستانی به‌وجود نیاورد. بااین‌حال طراحی کارهای نیمه وقت و مینی گیم‌های Shenmue III، یکی از نقاط قوت بازی به‌حساب می‌آید و به‌خاطر نبود یه داستان درگیر کننده و سیستم مبارزات خسته کننده، ترجیح می‌دهید که بیشتر وقت خود را صرف پول درآوردن و گشت‌وگذار در جهان بازی کنید. همچنین تنوع مینی‌گیم‌ها و شغل‌های داخل بازی هم یکی دیگر از مواردی است که شما را به انجام این کار ترغیب می‌کند.

از نظر بصری، Shenmue 3 را نمی‌توان با یک بازی AAA مقایسه کرد، زیرا با یک بازی AAA طرف نیستیم. بااین‌حال Shenmue 3 طراحی بصری خوبی دارد و نورپردازی محیط، نقطه قوت این بخش به‌حساب می‌آید. از نظر فنی هم بازی فاقد باگ یا گلیچ خاصی است، اما ای کاش انیمیشن دشمنان پس از افتادن روی زمین کمی بهتر طراحی می‌شد. جدا از طراحی مینی‌گیم‌ها و کارهای نیمه‌وقت شما در Shenmue 3، دشمنان هم طراحی متنوع و خوبی دارند. یکی از مواردی که تا حدی به گیم‌پلی بازی هیجان داده، طراحی تعقیب‌وگریزهایی که با دکمه‌زنی‌های مختلفی ترکیب شده است. همچنین این دکمه‌زنی‌ها در نبردها هم قرار گرفته‌اند و طراحی خوبی هم دارند. به‌نحوی که حسابی باید حواس خود را جمع کنید و همانند یک هنرجوی هنرهای رزمی عمل کنید. مورد بعدی که استودیو Ys Net در آن سهل‌انگاری کرده، طراحی باس فایت است. در حالت عادی، باس‌هایی برای بازیکنان درنظر گرفته شده که رهبران گروه‌های ارازل و اوباشی هستند که شما با آن‌ها روبه‌رو می‌شوید، اما اصلا حس‌وحال یک باس‌فایت را به بازیکن القا نخواهند کرد.

Shenmue III در بخش موسیقی هم عملکرد خوبی دارد. داستان بازی در چین و دهکده‌ها و معبد‌های اطراف چین روایت می‌شود. ازاین‌رو شاهد موسیقی‌هایی هستیم که با حال‌وهوای بازی هم‌خوانی بسیاری دارند. همچنین صداگذاری بازی هم به‌خوبی انجام شده است و حتی روی دوبله انگلیسی هم می‌توانید تجربه‌ی قابل قبولی را کسب کنید. بازی Shenmue 3، متاسفانه آن محصولی نیست که بتوانید آن را در اولویت قرار دهید. بااین‌حال Shenmue 3 می‌تواند یک تجربه ۱۵ الی ۲۰ ساعته را در اختیار مخاطبان قرار دهد

منبع :

سایت زومجی 


بازی Need for Speed Heat با عرض خود توانسته این مجموعه را وارد مسیر درستی کند. در این مطلب نگاهی به داستان، گیم‌پلی، تریلر، سیستم مورد نیاز و بررسی و نمرات منتقدین بازی نید فور اسپید هیت داریم.

سری Need for Speed همواره ار محبوب‌ترین سری‌بازی‌های طرفداران کنسول‌ها و همچنین کامپیوتر در ژانر مسابقه‌ای بوده است. بازی نید فور اسپید هیت جدیدترین عنوان این سری است که برای پلتفرم‌های پلی استیشن 4، ایکس باکس وان و کامپیوتر منتشر شده است. این بازی توسط شرکت Ghost Games ساخته شده و به وسیله کمپانی الکترونیک آرتز منتشر شده است. از جمله ویژگی‌های جدید بازی می‌توان به قابلیت انتخاب روز و شب و گیم‌پلی مجزا با ویژگی‌های مجزا در هرکدام از این حالت‌ها اشاره کرد که به نوعی نسخه کامل‌شده ایده بازی‌های قبلی محسوب می‌شود. با ما باشید تا مروری بر داستان، سیستم مورد نیاز، تریلر و بررسی و نمرات بازی نید فور اسپید هیت داشته باشیم. برای آشنایی با تاریخچه و مجموعه بازی‌های نید فور اسپید می‌توانید به این مطلب پلازامگ مراجعه کنید.

داستان بازی Need for Speed Heat

بازیکن در این بازی وارد شهر خیالی پالم سیتی می‌شود تا در مسابقات Speedhunter Showdown آن شرکت کند. این مسابقات در سطح شهر و در روز به صورت قانونی و در شب هم به صورت غیرقانونی برگزار می‌شوند و رانندگانی از شهر‌های مختلف را به خود جذب می‌کنند. افسر پلیس، فرانک مرسر (Frank Mercer) که رئیس بخش سرعت بالای پلیس محسوب می‌شود، قصد خود برای تعقیب شدید و برخورد قانونی با تمامی رانندگان مسابقات را اعلام می‌کند.

لوکاس ریورا (Lucas Rivera) که یک مکانیک محلی و راننده اسبق مسابقات است، اولین ماشین بازیکن را در بازی به او می‌فروشد و به او کمک می‌کند تا وارد اولین مسابقه Showdown شود و در طول بازی، تبدیل به مکانیک و مربی بازیکن می‌شود. خواهر جوان‌تر لوکاس، آنا ریورا (Ana Rivera) نام دارد که که او هم یک راننده شرکت کننده در مسابقات شهری است که گروه او بعد از یکی از حملات بخش ویژه سرعت پلیس که نزدیک بود یکی از دوستانش را بکشد، از هم جدا شدند. بازیکن با کمک آنا وارد مسابقات مختلفی در سطح شهر می‌شود. آن‌ها باید سطح خود را در بازی ارتقا داده و جایگاه خود در گروه ویژه The League را به دست آورند.

 

گیم پلی بازی نید فور اسپید هیت

بازی نید فور اسپید هیت یک عنوان به سبک مسابقه‌ای است که محیطی به سبک دنیای باز (Open World) دارد و Palm City نامیده می‌شود. Palm City نسخه‌ای خیالی از شهر میامی و اطراف آن است. نقشه درون بازی مناطق مختلفی را از نظر جغرافیایی شامل می‌شود؛ مناطقی همانند نواحی کوهستانی و همچنین دشت‌ها. بر خلاف بازی Need for Speed Payback، این بازی فاقد چرخه 24 ساعته است و به‌جای آن بازیکنان می‌توانند بین حالت روزوشب یکی را انتخاب کنند. هنگام روز بازیکن‌ها می‌توانند در رویداد‌های مسابقه‌ای با محدوده معین شرکت کرده و با پولی که از این طریق به دست می‌آورند، ماشین‌های جدید و همچنین ارتقاهای مختلف خریداری کنند. در حالت شب نیز قابلیت آن را دارید تا در مسابقات خیابانی غیرقانونی شرکت کنید و از این‌راه اعتبار (Reputation) کسب کنید. هرچقدر که اعتبارتان بیشتر شود، پلیس‌ها نیز همانقدر هنگام شب خشن‌تر و سخت‌گیرتر خواهند بود. دراین حالت باید قبل از دستگیرشدن و یا نابودشدن خودرو خود از چنگ پلیس‌ها فرار کنید. یک حالت داستانی نیز در بازی وجود دارد که در آن با نیروهای‌پلیس شهر ارتباط برقرار می‌کنید.

 

بازی نید فور اسپید هیت شامل 127 ماشین از 33 شرکت مختلف است و همچنین دراین بازی شاهد بازگشت شرکت فراری (Ferrari) هستیم که در بازی Payback غایب بود. برخلاف Payback در عنوان کنونی ارتقاهای مربوط به کارایی ماشین (Performance) به صورت تصادفی ارائه نخواهند شد و می‌توانید آن‌ها را از طریق افزایش اعتبار و پیروزی در مسابقات کسب کنید. ویژگی دیگر بازی نید فور اسپید هیت مکانیزم Microtransaction آن است که از طریق آن می‌توانید به محتواهای بازی و همچنین محتوای قابل دانلود سریع‌تر دسترسی پیدا کنید. در 19 آگوست 2019 (28 مرداد 98) کمپانی الکترونیک آرتز برنامه‌ای با نام NFS Heat Studio برای پلتفرم‌های iOS و اندروید منتشر کرد که کاربران آن می‌توانستد از طریق برنامه به جمع‌آوری و سفارشی کردن ماشین‌های خود بپردازند و هنگام منتشرشدن عنوان اصلی، آن‌ها را به نید فور اسپید هیت انتقال دهند.

رایلی کوپر (Riley Cooper) از کارگردانان بازی در شرکت Ghost Games درباره بازی نید فور اسپید هیت می‌گوید:

در بازی Need for Speed Heat امکانات بیشتری را نسبت به قبل برای بازیکنان تدارک دیده‌ایم تا هرکدام از آن‌ها بتوانند علاوه بر منحصربه‌فرد بودن از طریق بازی به کسب شهرت بپردازند. مخاطبان Need for Speed قبل از این به‌وضوح خواسته‌های خود را مشخص کرده‌اند؛ خواسته‌هایی که بخشی از آن شامل ماشین‌های بیشتر، توانایی شخصی‌سازی بیشتر و همچنین چالش‌های بیشتر می‌شود و ما سعی داریم تمامی این‌ها را در بازی جدید بگنجانیم. از شخصیت شما در بازی بگیرید تا کارکرد ماشین او و همچنین سبک رانندگی با بازی نید فور اسپید هیت قصد داریم خلاقیت تمام بازیکن‌ها را مشتعل کنیم.

مسابقات شکارچیان سرعت

دو سبک‌بازی کاملا متقاوت در بازی نید فور اسپید هیت وجود دارند. به‌هنگام روز در مسابقات شکارچیان‌ سرعت (Speedhunters Showdown) شرکت خواهید کرد؛ مسابقاتی مرزبندی شده که در طی آن‌ها با جمع‌آوری پول می‌توانید ماشین‌ها و یا سفارش‌های شخصی مورد علاقه خود را خریداری کنید. در حالت روز نیز شاهد گشت‌وگذار پلیس‌ها خواهید بود؛ اما برخلاف حالت شب به دلیل قانونی‌بودن مسابقات کاری به کار شما نخواهند داشت. البته اگر سرعت غیرمجاز داشته باشید ویا قوانین ترافیکی را هنگام گشت‌وگذار در دنیای بازی زیر پا بگذارید پلیس‌ها وظیفه خود را انجام داده و با کنار کشیدنتان جریمه‌تان خواهند کرد. مسابقات روز را می‌توانید هر موقع که بخواهید انجام دهید. به‌عنوان مثال می‌توانید بین مسابقات به گشت‌وگذار در شهر و انجام‌دادن چالش‌های مختلف و یا جمع‌آوری آیتم‌ها بپردازید.

بازی‌های اخیر سری Need for Speed دارای چرخه مشخصی از روزوشب بوده‌اند. در بازی نید فور اسپید هیت با‌اینکه بر اساس حضور یا عدم حضور خورشید سبک‌بازی به طور کامل تغییر می‌کند، این شما هستید که انتخاب می‌کنید کی حالت روز را به حالت شب تغییر دهید. مسابقات شبانه بازی نید فور اسپید هیت ریسک بیشتری را می‌طلبند و همچنین مانند مسابقات روزانه قانونی نیستند. هنگام مسابقه به وقت شب هدف اصلی‌تان کسب اعتبار (Reputation) است که ارز جدیدی در بازی محسوب می‌شود و به‌وسیله شرکت در مسابقات زیرزمینی به دست می‌آید. البته درنظر داشته باشید که با افزایش اعتبارتان میزان حرارت (Heat) شما نیز افزایش خواهد یافت.

بر اساس تریلر گیم‌پلی بازی درجات حرارت (Heat) آن از یک تا پنج طبقه‌بندی می‌شوند. مقصود از درجه حرارت نوعی از درجه تحت تعقیب بودن» است. هرچقدر درجه شما در این زمینه افزایش یابد، پلیس‌ها نیز بیشتر به سمت‌وسویتان خواهند آمد. نکته جالب در مورد پلیس‌های بازی نید فور اسپید هیت آن است که به‌هنگام شب حتی آن‌ها هم زیاد به قوانین پایبند نیستند؛ به این معنی که شدت خشونتشان بسیار زیاد بوده و تمام تلاششان را خواهند کرد که ماشین شما را از جاده خارج کنند. همچنین اگر درجه حرارتان بیش‌ازحد شد، باید منتظر آمدن کامیون‌های زرهی و هلی‌کوپترها نیز باشید. علاوه بر این‌ها در نظر داشته باشید که در حالت شب اگر قبل از این‌که خود را به پناهگاه امن (Safe House) و یا گاراژ برسانید توسط پلیس‌ها دستگیر شوید، تمامی پول و اعتباری که درآن شب به دست آورده‌اید به هدر خواهد رفت. اعتبار عمومی شما در بازی Need for Speed Heat با عملکرد خوب در مراحل شب افزایش خواهد یافت. ازجمله کارکردهای اعتبار در بازی می‌توان به این نکته اشاره کرد که برخی ماشین‌ها تنها از این طریق قابل دسترسی‌اند.

دسترسی به ارتقاها از طریق پول و اعتبار

حالت‌های روزوشب در بازی نید فور اسپید هیت ازنظر سبک کاملا جدا و متفاوت ازهم محسوب می‌شوند. با وجود این وقتی به دنبال ارتقای ماشین‌ خود باشید، به مزایایی که از هردو حالت به دست می‌آورید نیاز خواهید داشت. خرج‌کردن اعتبار در گاراژ، قطعات جدیدی برای ماشینتان بازخواهد کرد. پس از بازکردن یک قطعه جدید نیز باید آن را از طریق پولی که از طریق بازی در حالت روز به‌دست آورده‌اید خریداری کنید. شرکت Ghost Games به همراه الکترونیک‌آرتز بازنگری‌های مختلفی را در رابطه با گاراژ بازی نید فور اسپید هیت انجام داده‌اند که ازجمله آن‌ها می‌توان به قابلیت‌های شخصی‌سازی بصری بیشتر و یک سیستم تنظیم اگزوز جدید اشاره کرد. بازی Need for Speed Heat ازنظر شخصی‌سازی خودروها جزئیات و عمق بیشتری نسبت به بازی‌های قبلی دارد.

شخصی‌سازی کاراکتر بازی

یکی از ویژگی‌های جدید بازی نید فور اسپید هیت قابلیت شخصی‌سازی راننده‌تان از نظر ظاهری است. البته شاید درمقابل این ویژگی جدید بگویید که راننده‌تان حداقل در بیرون گاراژ همواره پشت‌فرمان خواهد بود و دیده نخواهد شد؛ اما در هر صورت این قابلیت ازجمله ویژگی‌هایی بود که عدم وجودش در بازی‌های قبلی سری Need for Speed احساس می‌شد. در بازی کنونی علاوه‌ بر ساختن ظاهر راننده خود می‌توانید هرموقع که خواستید لباس‌های او را نیز تعویض کنید.

برنامه استودیویی Need for Speed Heat

این‌ روز‌ها بسیاری از بازی‌ها دارای برنامه‌های جانبی هستند. با وجود این می‌توان گفت برنامه Heat Studio از بسیاری از جهات نسبت به برنامه‌های دیگر کاربردی‌تر و کارآمدتر است. این برنامه که هم‌اکنون از طریق پلتفرم‌های iOS و اندروید در دسترس است، این قابلیت را برایتان فراهم می‌کند که ماشین‌های خود را از طریق گوشی خود شخصی‌سازی کرده و آن‌ها را برای استفاده به بازی اصلی بفرستید.

 

الکترونیک آرتز تریلر بالا را در نمایشگاه Gamescom به همراه اطلاعات جدیدی از بازی و برنامه مرتبط با آن (NFS Heat Studio) عرضه کرد. همچنین جزئیات دقیق‌تری از حالت‌های شب و روز در بازی پیش‌رو در طی این نمایشگاه مشخص شدند. در حالت روز بازی نید فور اسپید هیت می‌توانید در دنیای بازی به گشت‌و‌گذار پرداخته و چالش‌های مختلف آن را به اتمام برسانید و همچنین به جمع‌آوری آیتم‌های مختلف و مسابقه برای به‌دست آوردن پول بپردازید. حالت شب بازی بیشتر GTA را به یاد‌ می‌آورد. در این حالت با شرکت در مسابقات زیرزمینی برای کسب اعتبار تلاش خواهید کرد و اعتبار بیشتر نیز افزایش خشم پلیس‌ها را به همراه خواهد داشت.

سیستم مورد نیاز بازی Need for Speed Heat

بازی نید فور اسپید هیت در 8 نوامبر 2019 (مصادف با 17 آبان 98) برای پلتفرم‌های پلی استیشن 4، ایکس باکس وان و کامپیوتر در دو نسخه مجزا منتشر شد. نسخه Deluxe بازی حاوی سه ماشین دیگر نیز است که در لول‌های مختلف برایتان باز می‌شوند: BMW i8 Coupe (دسترسی در لول 10)، Mercedes C63 AMG Coupe (دسترسی در لول 14)، Chevrolet Corvette Grand Sport (دسترسی در لول 18). علاوه براین‌ها در این نسخه به چهار لباس اختصاصی برای راننده خود و همچنین یک بوست (Boost) پنج درصدی برای پول و اعتبار دریافتی خود دسترسی خواهید داشت. سیستم مورد نیاز و پیشنهادی بازی را می‌توانید در زیر مشاهده کنید.

 

حداقل سیستم مورد نیاز بازی نید فور اسپید هیت

سیستم عامل: ویندوز 10

پردازنده: FX-6350 برای AMD و Core i5-3570 برای اینتل یا مدل‌های معادل

حافظه رم: 8 گیگابایت

کارت گرافیک (ای‌ام‌دی): Radeon 7970/Radeon R9 280x یا کارت معادل

کارت گرافیک (انویدیا): GeForce GTX 760 یا کارت معادل

فضای ذخیره‌سازی: 50 گیگابایت

اینترنت: اتصال 320KBPS یا سریع‌تر

همه چیز درباره کراش باندیکوت ؛ تاریخچه بازی های Crash Bandicoot + دانلود

سیستم مورد نیاز پیشنهادی بازی نید فور اسپید هیت

سیستم عامل: ویندوز 10

پردازنده: Ryzen 3 1300X برای AMD و Core i7-4790 برای اینتل یا مدل‌های معادل

حافظه رم: 16 گیگابایت

کارت گرافیک (ای‌ام‌دی): Radeon RX 480 یا کارت معادل

کارت گرافیک (انویدیا): GeForce GTX 1060 یا کارت معادل

فضای ذخیره‌سازی: 50 گیگابایت

اینترنت: اتصال 512KBPS یا سریع‌تر

 

 

بررسی و نمرات منتقدین بازی نید فور اسپید هیت

بازی Need for Speed Heat توانست نقدهای متوسطی را از منتقدین دریافت کند. در سایت متاکریتیک، نسخه رایانه‌های شخصی بازی دارای امتیاز 72 از 18 نقد، نسخه پلی استیشن 4 دارای امتیاز 72 از 61 نقد و نسخه ایکس باکس وان بازی، امتیاز 74 را از 29 نقد دارد. در ادامه به نظرات برخی از منتقدین و نمرات آن‌ها به این بازی خواهیم پرداخت.

IGN: امتیاز 80

با اینکه بازی Need for Speed Heat به صورت ترکیبی از مفاهیم کنونی به جای چیزی کاملا جدید به نظر می‌رسد، ولی قطعا استودیوی گوست این ایده‌ها را از برخی از محبوب‌ترین بازی‌های این مجموعه در تاریخچه 25 ساله آن برگرفته است. هیت آنقدرها هم داغ نیست، ولی گرم‌تر از چیزی است که انتظارش را داشتم. قطعا این یکی از تحسین‌برانگیزترین بازی‌های نید فور اسپید در سال‌های اخیر است.

گیم اینفورمر: امتیاز 78

Need for Speed در سال‌های اخیر به معانی مختلفی بوده است؛ اما هیت نمایش کلی خوبی را از این مجموعه نشان می‌دهد. پلیس می‌توانست کمی چشمگیرتر باشد و دنیای بازی با اینکه شلوغ است، اما برای مثال به اندازه Forza Horizon جذاب نیست؛ اما بازی Need for Speed Heat بهترین نسخه بازی از زمان ریبوت خود گوست گیمز در سال 2015 است.

گیم اسپات: امتیاز 70

با داشتن رویدادهای محدود، نبود تفاوت قابل لمس در کنترل هر ماشین و یک مدل رانندگی ساده‌سازی شده، بازی نید فور اسپید هیت در ساعت‌های پایانی خود دچار تکرار می‌شود. این بازی بازگشت باشکوهی به دوران اوج نیست، اما با وجود این، این بازی جدید، مجموعه نید فور اسپید را در مسیر درستی قرار می‌دهد.

10 بازی ویدیویی که صنعت گیمینگ را متحول کردند

پوش اسکوئر: امتیاز 70

بازی Need for Speed Heat بهترین شماره مجموعه در سال‌های اخیر است؛ اما هنوز هم آنچه که باید باشد، نیست. حالت شب در برابر روز بازی جذاب است و به طور کلی، قدم بزرگی در مسیر درست برای مجموعه محسوب می‌شود. این بازی یک تلاش موفق با کنترل سرگرم‌کننده است که موارد قابل شخصی‌سازی زیادی را در اختیار شما قرار می‌دهد. حیف که دنیای باز بازی فاقد شخصیت است و شاید پلیس‌ها کمی زیادی سخت‌گیر هستند؛ اما هنوز هم موارد زیادی برای دوست داشتن وجود دارند. بازی نید فور اسپید در انتهای این نسل دوباره به خوب بودن بازگشته است؛ بیایید امیدوار باشیم که در آینده بتواند عالی باشد.

پلی استیشن یونیورس: امتیاز 50

یک عرضه غیرضروری که موارد مختلفی از بازی‌های رانندگی بهتر دیگر را کنار هم گذاشته و یک بازی شایسته اما خسته‌کننده را ارائه کرده است. پول خود را نگه دارید و یک نسخه از بازی Burnout Paradise Remastered را به جای آن بخرید.

دوال شاکرز: امتیاز 30

اگر Forza و Heat در یک مسابقه بوکس بودند، Forza مایک تایسون در دوران اوج خود بود و هیت هم یک نوزاد

منبع :

سایت پلازا مگ

خرید قانونی :

بازی  Need for Speed Heat 


بازی Concrete Genie، جدیدترین اثر انحصاری پلی‌استیشن 4، تجربه‌ای سراسر سرگرمی، جذاب و به‌شدت خلاق است که حتی ایرادهای کم‌تعدادش هم نمی‌توانند جلوی تبدیل شدن آن به‌یک بازی درگیرکننده و موفق را بگیرند.

سبک فانتزی بخشی عظیم از آثار جهان سرگرمی را به‌خود اختصاص داده است. ادبیات فانتزی، فیلم‌های فانتزی، بازی‌های فانتزی و محصولات بیشتر، این روزها و شاید بهتر است بگوییم، این سال‌ها توانسته‌اند قسمت عظیمی از آثار مدیوم‌های سرگرمی را به‌خود اختصاص بدهند و هواداران زیادی هم پیدا کنند. فانتزی‌های حماسی، فانتزی‌های عاشقانه‌، فانتزی‌های جادویی، فانتزی‌های اهریمنی، فانتزی‌های تاریخی،‌ فانتزی‌های علمی و موارد بیشتر، از زیر شاخه‌های آثار این سبک هستند و توانسته‌اند زمینه‌ساز خلق کارهایی بسیار عظیم و پرطرفدار شوند؛ از هری پاترهای جی.کی.رولینگ، ارباب حلقه‌های تالکین و نغمه‌ی آتش و یخ جرج.آر.آر.مارتین گرفته تا اودیسه‌های فضایی آرتور.سی.کلارک و بیشتر، آثار بسیار بزرگ و با اهمیتی در شاخه‌ی فانتزی پدید آمده‌اند که هواداران بسیار زیادی پیدا کرده‌اند، قسمتی بزرگ از پایه‌های فرهنگ عامه (پاپ-کالچر) را پی‌ریزی کرده‌اند و  اگر یک روز به‌خیابان بروید و از مردم درباره‌ی این داستان‌ها بپرسید، بدون شک دست‌ خالی به خانه برنخواهید گشت! ژانر فانتزی سالیان سال است که راه خود را در مدیوم گیم پیدا کرده و طی سالیان اخیر، بازی‌های فانتزی باکیفیتی در دسترس گیمرها قرار گرفته است که از میان آن‌ها، می‌توانیم سری سو، ویچر و الدراسکرو را به‌عنوان برترین‌ها نام ببریم. به‌تازگی یک بازی فانتزی نیمه‌مستقل جدید در دسترس دارندگان پلی‌استیشن 4 قرار گرفته که نامش این بازی Concrete Genie است.

کانکریت جینی از آن بازی‌های نیمه‌مستقل و کوچک سونی است که به‌صورت انحصاری برای پلی‌استیشن 4 منتشر شده است. این بازی در جریان رویداد هفته‌ی بازی‌های پاریس (Paris Games Week) به‌بازیکنان معرفی شد و تا همین هفته‌های اخیر که عرضه‌ شد، مراحل ساخت خود را در استودیو Pixelopus طی کرد و قسمتی کوچک از رویدادهای مختلف سونی را هم به‌خود اختصاص داد. کانکریت جینی ماجرای دیرینه و تقابل کهن نیروهای تاریکی و روشنایی را در قالب یک فانتزی نوجوانانه به‌گیمرها تقدیم و تمامی مکانیک‌های شدیدا سرگرم‌کننده و جذاب گیم‌پلی خود را هم روی همین فرم روایی، بنا می‌کند. شاید کانکریت جینی در نگاه اول یک بازی کودکانه و معمولی به‌نظر برسد اما، این اثر با پیروی خیلی خوب از استانداردهای ژانر ماجرایی و سرگرم کردن گیمر در تمامی لحظات با روش‌های خاص و خلاقانه‌‌ای که دارد، برآیند کیفی خوبی ارائه می‌کند. اگر می‌خواهید بدانید که این بازی چطور در دسته‌ی آثار انحصاری خوب و باکیفیت پلی‌استیشن 4 قرار می‌گیرد و چرا در ارائه‌ی یک تجربه‌ی تماما سرگرم‌کننده موفق است، همراه بررسی زومجی باشید:

ابتدا از داستان بازی شروع کنیم. همان‌طور که پیش‌تر هم ذکر شد، بازی کانکریت جینی (Concrete Genie) روایت مبارزه‌ی نیروهای تاریکی و روشنایی را تقدیم بازیکنان می‌کند. ماجراهای بازی در شهری به‌نام دنسکا (Denska) جریان دارد. شهری که حالا خالی از سکنه شده و چند بچه فقط در آن زندگی ‌می‌کنند و در سروکله‌ی همدیگر می‌زنند! در جهان کانکریت جینی، افسردگی‌ها و ناراحتی‌های حاصل از هجوم تکنولوژی، سوخت‌های فسیلی مثل نفت، روزمرگی، مصرف‌گرایی و مواردی از این دست، تحت شرایطی به‌خصوص به‌شکل فیزیکی در‌آمده‌اند و در قامت نیروهای تاریکی به‌جان شهر و ساکنانش افتاده‌اند. به‌همین دلیل، بخش عظیمی از ساکنان دنسکا با ترک خانه و شهر خود، دنسکا را رسما به‌یک ماتم‌کده تبدیل و شرایط جولان دادن نیروهای تاریکی در این شهر را فراهم می‌کنند. قهرمان داستان اما یکی از بچه‌های ساکن دنسکا با نام اَش (Ash) است. اِش پسری نقاش و منزوی است که همین انزوا و پرداختن او به‌نقاشی، باعث شده تا دیگر کودکان شهر او را مسخره کنند و دست‌ش بیندازند!‌ در جریان یکی از همین کش‌مکش‌های اش و دیگر کودکان شهر، گذر او به‌یک فانوس دریایی می‌افتد. در این فانوس دریایی، نیرویی جادویی وجود دارد که یکی از نقاشی‌های اش با نام لونا (Luna) را زنده می‌کند. لونا با بهره‌گرفتن از نیروی جادویی فانوس دریایی شهر دنسکا، قلموی نقاشی اش را به‌یک قلموی جادویی بزرگ تبدیل می‌کند و همراه‌با اش، تصمیم می‌گیرند که با تکیه به‌جادوی نقاشی‌ و رنگ‌ها، نیروهای تاریکی را یک‌بار برای همیشه از بین ببرند.

داستان Concrete Genie در عین ساده بودن، چرخش‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و جذابیت خود را تا پایان حفظ می‌کند

مطلبی که خواندیم، پیرنگ ماجراهای حدودا ۸ـ۹ ساعته‌ی بازی است. بازی قرار نیست یک داستان به‌شدت پیچیده را روایت کند و در تعریف کردن همین داستان ساده‌ای که دارد، به‌بهترین شکل عمل می‌کند و با بالا‌پایین‌شدن‌ها و قافل‌گیری‌هایی که روایت داستانی بازی دارد، مخاطب تا آخرین لحظه بازی را دنبال خواهد کرد تا از سرنوشت اش و شهر دنسکا مطلع شود. شخصیت‌پردازی تمامی کاراکترهای حاضر در داستان بازی نیز به‌خوبی انجام می‌گیرد و برخلاف ساعات ابتدایی که فکر می‌کردم سایر کودکان حاضر در بازی فقط برای ایفای تیپ بچه‌های پررو و اذیت‌کن قهرمان داستان» در داستان حضور دارند، اما با پیشرفت داستان متوجه قضاوت اشتباه خود شدم.

کانکریت جینی مثل بازی‌هایی امثال Journey، چالش‌های سنگین و شدیدی را پیش‌پای مخاطب خود قرار نمی‌دهد و تمام تلاشش را می‌کند تا احساس آرامش، خلاقیت و سرگرمی را در گیمر فعال کند و به‌حداکثر برساند. تلاشی که به‌شکلی موفقیت‌آمیز به‌نتیجه می‌رسد

با وجود اینکه برخی از کاراکترها می‌توانستند پرداخت بهتری داشته باشند، باید گفت که بخش داستانی بازی واقعا خوب، استاندارد و جذاب به‌بازیکنان ارائه می‌شود و همراه پیچش‌ها و موارد پرکششی که دارد، بازیکنان را تا آخرین لحظه با خودش همراه می‌کند. گیم‌‌پلی کانکریت جینی به‌شدت جذاب، خلاقانه، سرگرم‌کننده و اعتیادآور است. بازی از همان ابتدا، سیستم‌های نقاشی کشیدن و استفاده از قلموی اش را به‌شما آموزش می‌دهد و پس از جادویی شدن قلموی اش، در‌های جهان به‌شدت سرگرم‌کننده‌ی بازی به‌روی شما باز خواهد شد. همان‌طور که در بررسی داستان بازی هم خواندیم، در کانکریت جینی باید همراه‌با اش، تمامی سیاهی‌ها و تیرگی‌های شهر دنسکا را پاک کنیم و نیروهای تاریکی را از آن پس بزنیم. برای عملی کردن این مهم، باید روی دیوارهای شهر نقاشی کشید تا نیروهای تاریک از آن خارج شوند. در سراسر شهر بندری دنسکا ریسمان‌های نورانی (Strand) وجود دارند که چراغ‌های‌شان به‌دلیل هجوم نیروهای تاریکی خاموش شده است. شما باید با روشن کردن چراغ‌های این مناطق با استفاده از قلموی جادویی که دارید، دوباره نور را به‌قلب شهر بازگردانید. این چراغ‌ها با نقاشی کردن‌های شما روشن می‌شوند. تقریبا تمامی دیوارهای شهر دنسکا، فضای نقاشی کردن شما است و به‌نوعی می‌توان گفت که دنسکا یک شهربازی بزرگ برای بازیکنان کانکریت جینی خواهد بود چرا که در هر لحظه که بخواهند، می‌توانند قلموی خود را در دست گرفته و روی دیوارهای شهر نقاشی بکشند.

نکته‌ی اصلی که مکانیک نقاشی بازی را به‌شدت جذاب، خلاقانه و اعتیاد‌آور می‌کند، این است که تمامی این نقاشی‌ها را می‌توانید به سلیقه‌ی خودتان بکشید و هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای برای نقاشی روی دیوارهای دنسکا برای شما ترتیب داده نشده است. اینجا است که بازی، عنصر خلاقیت را مطرح می‌کند و به‌گیمر اجازه می‌دهد با ذوق و خلاقیتی که دارد، هرطور که دلش می‌خواهد دیوارهای شهر را نقاشی کند و به‌مبارزه با نیروهای تاریکی برود. نقاشی کشیدن در کانکریت جینی، مثل گرافیتی زدن در بازی Infamous Second Son، با استفاده از سنسورهای حرکتی دوال‌شاک‌ها انجام می‌شود و با دادن آزادی‌عمل بسیار بالا به‌گیمر، حس‌وحالی شدیدا عالی را به‌بازیکنان منتقل می‌کند.طرح‌هایی که می‌توانید روی دیوارهای شهر نقاشی بکنید بسیار زیاد و متنوع هستند که به‌چهار دسته‌ی طرح‌های مخصوص فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان تقسیم می‌شوند. کنار کشیدن نقاشی‌ها، می‌توانید موجوداتی به‌اسم جینی (Genie) را روی دیوارها نقاشی کنید و همراه آن‌ها، به‌ماجراجویی بپردازید. جینی‌ها از قدرت‌هایی مثل قدرت باد، قدرت برق و بیشتر مجهز هستند و در انجام معماهای مختلف به‌شما کمک می‌کنند؛ معماهایی که نه زیاد هستند و نه کم و طراحی بسیار و رضایت‌بخشی هم دارند. در طراحی جینی‌ها هم مثل نقاشی کشیدن روی دیوارها، هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد و این خلاقیت شما است که به‌آفرینش تمامی نقاشی‌های مختلف و جینی‌ها می‌انجامد. اینکه بازی به‌شما اجازه می‌دهد تا مراحل مختلف و چالش‌های مختلفش را با قدرت خلاقیت خود پشت سر بگذارید و با خلق کردن آنچه که در ذهن‌تان است بازی را پیش ببرید، از جمله بهترین و رضایت‌بخش‌ترین قسمت‌های کانکریت جینی است و آن را به‌یک اثر اعتیاد‌آور و سرگرم‌کننده تبدیل می‌کند به‌طوری که روی هر دیواری که در بازی دیدید، دوست دارید نقاشی‌های مختلفی را بکشید! به‌اندازه‌ای مکانیک‌های نقاشی در کانکریت جینی موفق، سرگرم‌کننده و اعتیادآور عمل می‌کنند که حتی سازندگان بازی یک حالت مخصوص نقاشی کردن را در منوی بازی قرار داده‌اند که پس از پایان بازی، می‌توانید به‌آن مراجعه کنید و از نقاشی کشیدن لذت ببرید (یک تروفی هم برای این حرکت، برای گیمرها در نظر گرفته شده است!). کانکریت جینی واقعا ارزش تکرار بسیار بالایی دارد.

جلوه‌های دیداری و شنیداری روح‌نواز بازی به‌خوبی با عناصر سرگرم‌کننده گیم‌پلی درمی‌آمیزند و پیوندی ناگسستنی میان گیمر و جهان بازی برقرار می‌کنند

البته که نقاشی کشیدن تنها مکانیک موجود در گیم‌پلی بازی نیست چرا که دیگر کودکان حاضر در شهر، دائما درحال گشت زدن هستند و انتظار کشیدن برای شما هستند تا سر و کله‌ی‌تان پیدا شود و دخل‌تان را بیاورند! در این‌جور مواقع، باید از دست این کودکان فرار کنید و در این لحظات، باید از مکانیک‌های پلتفرمر بازی کمک بگیرید. پلتفرمینگ در کانکریت جینی، آنقدرها هم که فکرش را می‌کنید روان و سیال نیست چون انیمیشن‌هایی که برای بازی ساخته شده، کمی خشک هستند و حرکات دوربین هم با حرکات نسبتا خشک اَش به‌خوبی همراه نمی‌شود. کنار انیمیشن‌های به‌نسبت خشک کاراکتر اصلی و ایرادات کوچکی که دوربین بازی دارد، نا مشخص بودن پلتفرم‌هایی که باید از آن‌ها بالا بروید هم از مواردی است که بخش پلتفرمینگ بازی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. البته نقش پلتفرمینگ در بازی آنقدر زیاد نیست که این موارد در آن به‌شکلی اساسی به‌چشم بیایند اما در کل باید گفت که مواردی مثل خشک بودن انیمیشن، بخش پلتفرمینگ بازی را تحت تاثیر منفی خود قرار می‌دهد البته که وجود این موارد در یک بازی نیمه‌مستقل ۳۰ دلاری، هرگز غافل‌گیرکننده و عجیب نیست!

بازی اما صرفا به‌نقاشی‌ کشیدن روی دیوارهای شهر، پلتفرمینگ در سطح شهر و فرار از دیگر کودکان دنسکا خلاصه نمی‌شود. بازی بعد از گذشت حدود ۷ ساعت، در پرده‌ی پایانی بخش داستانی، مکانیک‌های اکشن خود را تقدیم گیمرها می‌کند و گیمری که تا چند لحظه پیش مشغول نقاشی کشیدن روی دیوارهای دنسکا بود و همین مکانیک ساده و خلاقانه او را سرگرم کرده بود، حالا با سیستم‌های اکشن بازی آشنا می‌شود. بازی هرگز تا آخرین لحظه‌اش، از ارائه‌ی مکانیک‌های جدید و سرگرم‌کننده‌ی گیم‌پلی دست برنمی‌دارد و سیستم‌های اکشن‌ش هم از این قائده مستثنی نیستند. اکشن‌های کانکریت جینی آنقدرها هم که شاید فکرش را می‌کنید،‌ طولانی نیستند اما همین مراحل کم‌تعداد اکشن بازی، به‌شکلی مهیج، جذاب، سرگرم‌کننده و اتمسفریک پیش می‌رود.

بازی برای تجربه با کنترلرهای واقعیت مجازی پلی‌استیشن (PsVR) هم بهینه‌سازی شده و خروجی بسیار خوبی هم با این کنترلر ارائه می‌کند

برای اینکه بخش گیم‌پلی بازی را جمع‌بندی کنیم، باید گفت که کانکریت جینی در بخش گیم‌پلی، وظیفه‌ی خود که سرگرم‌کننده بودن» است را به‌بهترین و جذاب‌ترین شکل ممکن انجام می‌دهد. بازی تا آخرین لحظه، محتوای جدید و سرگرم‌کننده برای ارائه به‌مخاطب دارد و هرگز در سرگرم کردن گیمر افت پیدا نمی‌کند. مکانیک‌های متنوع، معماهای جذاب و خلاقانه، اجازه دادن به‌گیمر برای بهره بردن از خلاقیت خود برای پیش‌روی در مراحل، قرار دادن آیتم‌های جمع‌کردنی متنوع در نقشه‌ی بازی به‌طوری که گیمر را به‌گشت‌وگذار در شهر وادار می‌کند، طراحی مکانیک‌های اکشن به‌شدت جذاب و سرگرم‌کننده و موارد بسیار دیگر، از جمله دلایلی هستند که طی حدودا ۹ ساعت تجربه‌ی بازی، هرگز از آن خسته نخواهید شد و بدون درنگ، به‌تجربه‌ی بازی خواهید پرداخت.

در بخش‌‌های ارائه‌ی جلوه‌های صوتی/دیداری هم مثل دیگر قسمت‌های بازی، عملکردی باکیفیت و سطح‌بالا را شاهد هستیم که اتفاقا از نقاط قوت بازی هم به‌شمار می‌روند. کانکریت جینی هم مثل بازی دیز گان (Days Gone) با موتور گرافیکی آنریل انجین ۴ (Unreal Engine 4) بهینه‌سازی شده و برخلاف دیزگان، خروجی کار بسیار عالی، باکیفیت و درجه‌یک از آب درآمده است! نورپردازی‌ها، رنگ‌آمیزی‌ها، طراحی کاراکترها و آرت‌استایل خاص بازی تصاویر به‌شدت زیبا و چشم‌نوازی را پدید می‌آورند که گیمر را به‌تحسین کردن وادار می‌کند؛ جلوه‌های دیداری بازی در قسمت‌های مبارزه و بخش‌های نقاشی کردن گیمر، در بهترین و دیدنی‌ترین حالت خود قرار می‌گیرند و همراه‌با جلوه‌های صوتی بسیار عالی، گیمر را در جهان کانکریت جینی غرق می‌کنند. البته همان‌طور که پیش‌تر هم ذکر شد، بازی خالی از ایراد نیست و خشک بودن انیمیشن‌‌ها و عدم حرکت سیال دوربین با کاراکتر در بخش‌های سریع مثل پلتفرمینگ یا مبارزات، از دیگر ایرادات بازی است؛ کم‌کیفیت بودن برخی از تکسچرهای محیط هم از دیگر ایرادات بازی هستند و زمانی‌که روی قسمتی از محیط، متمرکز می‌شوید یا هنگامی که یک آیتم رومه را پیدا می‌کنید، متوجه کیفیت نسبتا پایین تکسچرهای محیطی بازی خواهید شد. کانکریت جینی از نظر صوتی هم تجربه‌ای بسیار غنی و عالی است. افکت‌ها صوتی هنگام نقاشی کشیدن، موسیقی‌هایی که در لحظات مختلف بازی نواخته می‌شود و دوبله‌ی دیالوگ‌ها به‌بهترین نحو انجام گرفته‌اند و به‌راحتی نمره‌ی قبولی را دریافت می‌کنند. سم مارشال، آهنگ‌ساز بازی، نیز وظیفه‌ی خود را به‌بهترین نحو انجام داده و نواهای اتمسفریک و لذت‌بخش کانکریت جینی را با کیفیتی بسیار خوب و عالی، نواخته است.

در پایان باید گفت که کانکریت جینی برخلاف ظاهر کودکانه‌ای که دارد،‌ یک بازی ۳۰ دلاری شدیدا جذاب و سرگرم‌کننده است. استودیو Pixelopus در اولین تجربیات خود در هنر هشتم،‌ اثری باکیفیت و خوش‌ساخت را در دسترس گیمرها قرار می‌دهد که همراه روایت یک داستان نمادین از جنس تقابل نور و تاریکی، تجربه‌ای به‌شدت خاص و سرگرم‌کننده را تقدیم گیمرها می‌کند و با ارائه‌ی حساب‌شده و دقیق محتویات سرگرم‌کننده از ابتدا تا پایان کمپین ۹ ساعته‌اش، بازیکن را در سرگرم‌ترین و مجذوب‌ترین حالت خود نسبت به‌بازی نگه می‌دارد. اگر یک گیمر ۱۰ ساله یا حتی یک گیمر ۱۵۰ ساله هستید ، فارغ از سن و سال، در صورت داشتن یک پلی‌استیشن ۴، تجربه‌ی خاص، دوست‌داشتنی، سرگرم‌کننده و عالی کانکریت جینی را از دست ندهید!

بررسی بازی Concrete Genie بر اساس نسخه پی سی صورت گرفته است.

منبع :

سایت زومجی 


هیدئو کوجیما با بازی دث استرندینگ توانسته است  تا درکنار خلق اثری که پیش از این نمونه‌ آن را ندیده‌ایم، درنهایت محصولی با کیفیت را هرچند برخلاف باب میل برخی گیمرها روانه بازار کند.

همیشه در هر صنعتی قدم گذاشتن در مسیر نوآوری ریسک زیادی را به همراه دارد. اینکه سال‌ها مدیومی یکسان را با شاخ و برگ دادن روانه‌ی بازار کنید و هرسال میلیون‌ها دلار پول را به جیب بزنید طبیعتا انتخاب آسانی است. ولی هر صنعتی نیاز به تغییرات دارد و گاهی این تغییرات باب میل خیلی‌ها نیست. هیدئو کوجیما با بازی دث استرندینگ (Death Stranding) و شعار اتصال دوباره یک دنیای ویران شده، سعی دارد تا اثر اکشن ماجراجویی متفاوتی را خلق کند؛ اثری که درنهایت به محصولی کاملا سلیقه‌ای تبدیل شده است و می‌تواند برخی را سرگرم کند و از طرفی شاید حوصله‌ی طیف دیگری از گیمرها را آنقدر سر ببرد که درنهایت دیسک را از کنسول خارج کنند و با پاک کردن بازی خودشان را راحت کنند.

به‌دنبال انفجارهایی که به نام Voidout شناخته می‌شود، ارتباط مناطق مختلف کشور امریکا با هم قطع می‌شود و بشریت در آستانه انقراض قرار می‌گیرد؛ انفجارهایی که در نتیجه آن ارتباطی بین دو دنیا، دنیای زنده‌ها و چیزی که بعد از آن می‌آید، برقرار می‌شود. حال شما باید با کنترل سم پورتر بریجز تلاش کنید تا با برقرار کردن دوباره این ارتباط یک بار دیگر شهرهای از هم گسیخه‌ی ایالات متحده‌ی سابق را به شبکه‌ی کایرال زیر نظر شهرهای متحده‌ی امریکا موسوم به UCA متصل کنید. شبکه‌ی کایرال در حقیقت جایگزین معنوی اینترنت در دنیای دث‌ استرندینگ است و به‌لطف اتصالی که با Beach یا به اصطلاح عامیانه برزخ دارد، در تاروپود زمان قرار نمی‌گیرد و همین موضوع به انسان‌ها اجازه می‌دهد تا حجم عظیمی از اطلاعات را در کسری از ثانیه منتقل کنند. داستان دث استرندینگ پر است از شخصیت‌هایی که هرکدام هویت، زندگی و پیشینه‌ی داستانی قابل درکی دارند و گاهی نیز صحبت‌های فلسفی یا احساسی زیبایی را بیان می‌کنند. بازی توانسته با شخصیت‌ پردازی مناسب کاری کند تا بتوانیم با هرکدام از شخصیت‌های اصلی ارتباط بگیریم و هدف مورد نظر سازنده یعنی برقراری دوباره ارتباط را در جهانی پسا‌آخرامانی درک کنیم.

دث استرندینگ نمی‌تواند سلیقه برخی از گیمرها را در بر بگیرد درنتیجه باید در خرید آن دقت کنید

 به‌عنوان مثال سم به‌خاطر سندرمی که دارد هربار کابوس‌های وحشتناکی می‌بیند و حتی از تماس فیزیکی مثل دست دادن هراس دارد و بازی این ترس را به خوبی به بازیکن منتقل می‌کند. سم دچار سندرمی به نام آفن فوس‌فوبیا است در نتیجه از تماس فیزیکی به‌شدت دوری می‌کند. سم همچنین به‌دلیل داشتن سندرم DOOMs می‌تواند حضور بی‌تی‌ها را احساس کند اما برخلاف فراجایل، شخصیت دیگر داستان قادر به دیدن بی‌تی‌ها نیست. هر یک از مشکلاتی که در بازی بیان می‌شود، در خط داستانی پاسخی روشن برای آن‌ها تعریف شده است و تنها با مطالعه دقیق جزئیات یا شنیدن صحبت ان‌پی‌سی‌ها می‌توانید از راز هر یک از مشکلات شخصیت‌ها مطلع شوید.

رابطه‌ی عمیق سم با بی‌بی یا همان بریج بی‌بی یکی از نکات مثبت بازی است که به اشکال مختلف به آن پرداخته می‌شود؛ بی‌بی که به قول شخصیت ددمن (Deadman) با بازی گیرمو دل‌تورو تنها یک ابزار کمکی برای مشاهده بی‌تی‌ها است توانسته به‌خوبی نقش خود را در روند بازی ایفا کند؛ حضور بی‌بی و ارتباط احساسی با این کودک، به شخصه من را وادار کرد تا بعد از سال‌ها صدای اسپیکر دوال شاک ۴ را برای شنیدن بهتر گریه و خنده‌اش روشن کنم. بی‌بی در رخدادهای مختلف واکنش‌هایی را با خنده، ناله یا گریه از خود نشان می‌دهد. به‌عنوان مثال بی‌بی در صورتی که سم پرش موفقی داشته باشد یا به نشان سایر بازیکنان لایک بدهد می‌خندد، از طرفی اگر وارد رودی با عمق زیاد شوید صدای ناله بی‌بی را می‌شنوید. این موضوع در زمان افتادن سم به گریه تغییر شکل می‌دهد و شما را وادار به آرام کردن بی‌بی می‌کند. بی‌بی در جایگاه خود دارای شخصیت است و سازندگان در برقراری ارتباط با این کودک دوست‌داشتنی موفق عمل کرده‌اند.

شخصیت‌پردازی هیگز به‌عنوان آنتاگونیست جذاب نیست

البته شخصیت‌پردازی دث استرندینگ مشکلاتی نیز دارد به‌عنوان مثال هیگز با بازی تروی بیکر، یکی از ضدقهرمان‌های اصلی  آن‌طور که باید شخصیت‌پردازی جالبی ندارد و حتی می‌شد به شخصیت‌هایی مانند دای‌هاردمن‌ نیز بیشتر پرداخته شود. داستان دث‌استرندینگ پیچیدگی و پرداخت خاص خود را دارد؛ همین پیچیدگی و همراهی آن با داستان‌سرایی موفق کوجیما، داستان دث استرندینگ را تا سکانس پایانی هیجان‌انگیز نگه می‌دارد و باعث خستگی گیمر از میان‌پرده‌های بعضا طولانی نمی‌شود. در این بررسی نمی‌خواهیم داستان را اسپویل کنیم اما بازی در پایان راز پشت وقایع رخ داده را برملا می‌کند و پایان‌بندی سینمایی زیبایی نیز دارد. هیدئو کوجیما با موفقیت توانسته درکنار استفاده از پتانسیل حضور هنرپیشه‌های شناخته شده، روایتی متفاوت و به‌دور از کلیشه را برای بازی دث استرندینگ بازگو کند.

پیش از انتشار بازی، گیم‌پلی دث استرندینگ با شبهات زیادی همراه بود و در حقیقت بیشتر انتقادها به هیدئو کوجیما عدم نمایش یک ویدیو کامل از گیم‌پلی بازی بود. گیم‌پلی بازی دث استرندینگ از سه بخش انتقال بسته‌های مختلف، مخفی‌کاری و نبرد با دشمنان تشکیل شده است که به‌طور خاص انتقال بسته‌ها مهم‌ترین و بیشترین زمان را در برمی‌گیرد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های بازی تعریف یک سازوکار مشخص برای مکانیک راه‌رفتن و دویدن سم در شرایط مختلف است. به‌عنوان مثال پارامترهایی نظیر میزان بار حمل شده، استفاده از تجهیزات برای جابه‌جایی بسته‌ها، حرکت آهسته، حرکت با تریگرها، عبور از طول رود، عبور در هوای برفی یا کولاک و درنهایت عبور از روی صخره‌ها هرکدام تفاوت‌ها و محدودیت‌هایی را نسبت به دیگری در برمی‌گیرند و طبیعتا در جریان بازی نیز تاثیر‌گذارند. فرضا در صورتی که سم، استقامت کمی داشته باشد و مدت طولانی در سفر باشد در زمان عبور از رود به‌راحتی خسته‌ می‌شود و حتی در آب می‌افتد. یا سم در زمان گیر افتادن در ماده‌ی سیاه‌رنگ (Tar) بی‌تی‌ها در صورتی که سرحال باشد، با کمک شما می‌تواند از دست موجوداتی به نام Gazer پیش از رویارویی با کچرها فرار کند. این موضوع در زمان بالارفتن از کوه و حرکت روی زمین‌های ناهموار نیز صدق می‌کند. چالش‌های گیم‌پلی مواردی مانند عبور از ریزش کوه یا نبرد با کچرها را شامل می‌شود و هرکدام به شیوه‌ی خود روی سرعت حرکت سم تاثیرگذارند.

بازی آیتم‌ها و سازه‌های مختلف را به مرور در دسترس بازیکنان قرار می‌دهد

هرچند راه رفتن در مسافت‌های طولانی می‌تواند برای برخی بازیکنان شدیدا خسته‌کننده باشد، اما طیف دیگری از بازیکنان که با دنیای بازی ارتباط گرفته‌اند می‌توانند به‌لطف انتخاب‌هایی مانند آزادی در انتخاب مسیر یا مخفی‌کاری برای عبور از بین اردوگاه میول‌ها (MULEs) سرگرم‌ شوند. البته راه‌رفتن در مسیرهای مختلف با ابزارهای متفاوتی که به مرور به بازی اضافه می‌شوند نیز همراه شده است. به‌عنوان مثال در صورتی که زیر باران تایم‌فال بروید تجهیزات و بسته‌های همراهتان مراحل فرسایش را آغاز می‌کنند. در این شرایط باید سعی کنید یا از سازه‌های سایر بازیکنان برای ترمیم فرسایش استفاده کنید یا با استفاده از اسپری، این روند را کند کنید.

 هرچند پیش از این در بازی‌هایی مانند دارک سو ارتباط غیر مستقیم بازیکنان با یکدیگر را برای هشدار به یکدیگر تجربه کرده بودیم کوجیما در دث استرندینگ بازتعریف کاملی را از شیوه‌ی ارتباط بازیکنان با یکدیگر ارائه داده است. قابلیت ارتباط آنلاین دث استرندینگ بی‌شک یکی از متفاوت‌ترین ویژگی‌های دیده شده در بازی‌های ویدیویی است.

در جریان بازی و بعد از اتصال هر منطقه به شبکه کایرال می‌توانید سازه‌های بازیکنان را در نقشه مشاهده کنید؛ وجود سازه‌های بازیکنان به شما کمک می‌کند تا آسان‌تر در بازی سفر کنید. از طرفی به اشتراک‌گذاری برخی از سازه‌ها میان بازیکنان دیگر، به شعار بازی که همان ارتباط دوباره» است، حقیقت می‌بخشد. به زمانی فکر کنید که بعد از سفر طولانی روی کوه، کولاکی کشنده را پشت سر گذاشته‌اید و بسته‌های شما در حال صدمه دیدن به‌خاطر باران یا برف تایم‌فال هستند. در این هنگام به ناگاه سازه بازیکن دیگری را می‌بینید که در قلب کوهستان تنها برای کمک به سایر بازیکنان توسط شخصی ساخته شده است و عملا تجهیزات شما از فرسودگی صد در صد نجات پیدا می‌کند و تازه می‌توانید لحظه‌ای را زیر سازه بازیکن استراحت کنید.

ارتباط آنلاین ازطریق نشان‌ها و سازه‌ها با تعادلی خاص بدون ضربه زدن به گیم‌پلی در بازی گنجانده شده است

هرچند سیستم لایک در بازی عملا پاداش خاصی را برای سازنده سازه‌ها به همراه ندارد اما باید گفت بازی با فلسفه کمک کردن بدون طلب پاداش مانند آنچه در دنیای واقعی به‌دنبال کمک به یک نیازمند تجربه‌ می‌کنیم، توانسته ساختاری یکپارچه را برای ارتباط بازیکنان با نشانه‌ها بدون رد و بدل شدن سخن ایجاد کند. ارتباط آنلاین بازیکنان در دث استرندینگ تجربه‌ای لذت بخش است که البته خود شما نیز بخشی از آن هستید. این تجربه به‌ویژه بعد از دریافت اولین لایک‌ها از بازیکنان دیگر قوت می‌یابد و بازیکن را هرچه بیشتر برای ساخت کارآمد سازه‌ها برای کمک به سایر بازیکنان ترغیب می‌کند.

درکنار راه رفتن، اپیزودهای چهارده‌گانه دث استرندینگ شامل نبردهای کاملا اکشن نیز می‌شود، هرچند این مراحل تنها چند ساعت از بیش از ۵۰ ساعت گیم‌پلی بازی را به خود اختصاص می‌دهند. در جریان بازی سم در شرایطی مختلف مجبور به رویاروی با موجودات و انسان‌های متفاوتی با توانایی‌های منحصر به‌فرد است. به‌عنوان مثال با ورود به کمپ میول‌ها یا هومو دیمن‌ها توسط سنسورها تشخیص داده می‌شوید و به‌صورت فله‌ای باید با دشمنان روبه‌رو بشید درحالی‌که میول‌ها تنها سعی دارند تا شما را با نیزه‌های برقی خود متوقف کنند و بسته‌ها را بند، هومو دیمن‌ها با سلاح‌های کشنده سم را مورد هدف قرار می‌دهند. سم به‌دلیل توانایی بازگشت به زندگی بعد از هر بار مرگ در منطقه‌ای که کشته‌ شده است به زندگی باز می‌گردد،‌ بااین‌حال باید برای بازپس گیری سلاح‌ها و بسته‌ها به سراغ مخفیگاه دشمنان برود.

 

حضور سلاح‌های مختلف در بازی امکان داشتن تجربه‌ای کاملا اکشن را در برخی مواقع فراهم کرده است

خوشبختانه به‌ویژه بعد از اپیزود چهارم شاهد حضور سلاح‌های مختلفی در بازی هستیم که تجربه‌ای کاملا اکشن را به گیم‌پلی می‌دهند. کوجیما سعی کرده است تا مراحلی کامل اکشن را در بازی به شکلی بگنجاند تا بازیکنان بعد از طی کردن مسافت‌های طولانی بتوانند دقایقی را نیز هیجان نبرد رو‌دررو را تجربه کنند. هرچند حضور بی‌تی‌ها و دشمنان باعث شده تا نبرد با سلاح‌های مختلف ساعاتی از گیم‌پلی را به خود اختصاص دهد، اما می‌توان گفت که جای حضور مراحلی بیشتری برای نبرد با سلاح‌ها در جریان بازی احساس می‌شود تا حداقل قشر خاص گیمرها نیز بتوانند با بازی ارتباط بگیرند. باید گفت به‌ویژه دو اپیزود پایانی عاری از هرگونه گیم‌پلی است و بیشتر شاهد پایان‌بندی‌های سینمایی برای جمع‌کردن داستان هستیم که بهتر بود حداقل با گیم‌پلی همراه می‌شدند.

کمی بالاتر از آیتم‌های مختلف صحبت کردیم. با انجام مأموریت‌های فرعی به مرور تجهیزات جدیدی را دریافت می‌کنید، تجهیزاتی که به‌طور خاص آزادی عمل بیشتری برای جابه‌جایی سریع‌تر، مبارزه آسان‌تر و حمل آسان‌تر ابزار و بسته‌‌ها به سم می‌دهد. مأموریت‌های فرعی شباهت زیادی به خط داستانی بازی دارند و عمدتا جابه‌جایی بسته‌ها از نقطه الف به ب یا پیدا کردن اشیاء خاص و بازگرداندن آن‌ها را شامل می‌شوند. با وجود یکسان بودن تقریبی مأموریت‌ها که در شرایط متفاوتی انجام می‌شود. مخصوصا پاداش نهایی ارائه شده به بازیکن در ازای کار انجام شده به قدر کافی ارزشمند است.

قابلیت Fast Travel به‌ویژه بعد از پایان بازی می‌توانست آزادی عمل بیشتری را به بازیکن بدهد

یکی از خصوصیات دث استرندینگ به امکانات شخصی‌سازی سلاح‌ها، موتور سیکلت و اشیاء پوشیدنی مربوط می‌شود. شما می‌توانید بعد از به‌دست آوردن برخی آیتم‌ها نظیر کلاه و عینک آن‌ها را در اتاق شخصی سم شخصی‌سازی کنید. شخصی‌سازی تجهیزات البته تنها به تغییر رنگ آن‌ها خلاصه می‌شود. کوجیما ترجیح داده تا بخشی از ماجرای بی‌تی‌ها و پس‌زمینه داستانی را ازطریق مصاحبه‌ها و دیتا‌ها در دسترس قرار دهد. به این ترتیب باید بعد اتصال هر منطقه به شبکه کایرال ازطریق منوی بازی اقدام به خواندن مصاحبه‌ها کنید.

باتوجه‌به عظمت دنیای بازی به‌طور خاص ۶ روش برای حرکت سریع‌تر در دث استرندینگ تعریف شده است که در ادامه به دو روش آن اشاره می‌کنم. استفاده از دو نوع موتورسیکلت برای شرایط مختلف یکی از راه‌هایی است که می‌توانید از آن کمک بگیرید. هرچند موتورسیکلت‌ سرعت زیادی برای سفر در دنیای بازی دارد اما تمام شدن شارژ آن‌ها و همچنین نبود امکان ورود آن‌ها به منطقه بی‌تی‌ها باعث شده است تا در شرایطی خاص مانند وجود جاده بتوانید از آن‌ها استفاده کنید. از طرفی بعد از اپیزود سوم می‌توانید از قابلیت Fast Travel نیز در بازی استفاده کنید. هرچند مانند روش‌های دیگر این روش نیز با محدودیت‌هایی همراه است. به شخصه ترجیح می‌دادم تا بعد از پایان بازی شرایطی فراهم می‌شد تا بتوانم آسان‌تر و سریع‌تر از قابلیت Fast Travel استفاده کنم. در صورت استفاده از Fast Travel ویژگی تمام بسته‌‌های شما در مبدا باقی می‌ماند و عملا نمی‌توانید در مأموریت‌ها از این ویژگی بهره ببرید. شما همچنین می‌توانید اقدام به یدن خودروی میول‌ها کنید که در نوع خود کنترل آن سرگرم‌کننده است.

دنیای دث‌استرندینگ یکی از واقعی‌ترین و زیباترین دنیاهای خلق شده در بازی‌های ویدیویی است

اما بیایید کمی از جلوه‌های بصری چشم‌نواز دث استرندینگ و موتورگرافیکی دسیما صحبت کنیم. دنیای بازی بی شک یکی از زیباترین دنیاهای ساخته شده است. جزئیاتی گرافیکی چشم‌انداز بازی دث استرندینگ هرلحظه چشمان شما را نوازش می‌کند و می‌توانید این جزئیات را هرلحظه چه در کوهستان‌های برفی و چه در طراحی رودها مشاهده کنید. تنها کافی است تا با موتورسیکلت بدون توجه به هشدارهای بی‌بی به سرعت به منطقه بی‌تی‌ها وارد شوید تا سرعت تغییر محیط و بیرون ریختن ماده‌ی Tar شمارا شگفت‌زده کنید. در زمان حمله‌ بی‌تی‌ها و زمانی‌که گیزرها سعی دارند تا شما را به نبرد با کچرها ببرند، با جزئیات بالایی شاهد حرکت این موجودات و البته تقلای سم هستیم. از طرفی باس‌های بازی نیز هرچند پترن حرکتی محدودی دارند، اما با طراحی منحصر‌به‌فرد خودنمایی می‌کنند. انیمیشن‌های حرکت سم در شرایط مختلف مانند زمانی‌که اسکلت مکانیکی پوشیده‌اید یا پا حرکت می‌کند تفاوت زیادی با یکدیگر دارد و کاملا مشخص است که روی تمام این حرکات فکر شده است.

 

البته هرچند فیزیک دث استرندینگ را باتوجه‌به چالش طراحی یک گیم‌پلی باور پذیر برای یک بازی شبیه‌ساز راه‌رفتن دارای مشکل نمی‌دانم، اما باید گفت مخصوصا در رابطه با فیزیک موتورسیکلت ایراداتی به چشم می‌خورد که گاهی باعث نیتی می‌شود. برخورد موتورسیکلت با سنگ‌ریزه‌‌ یا صخره‌ها،‌ پرش ناگهانی موتور را به همراه دارد که گاهی مانع لذت بردن از گیم‌پلی می‌شود.

فارغ از میان‌پرده‌ها که کارگردانی عالی دارند، چهره‌ی شخصیت‌ها به شکل فوق‌العاده‌ای با جزئیات طراحی شده است. سازندگان حتی به جزئیات ریزی مانند واقعی بودن لبخند یا حرکت چشم‌ و مو توجه‌ کرده‌اند. در جریان بازی و خارج از میان‌پرده‌های به ندرت با شخصیت‌ها روبه‌رو می‌شوید، اما همان چند شخصیت نیز در زمینه چهره‌ها انیمیشن رضایت‌بخشی دارند. دنیای عظیم بازی از صحراهای قرمز رنگ بگیرید تا کوه‌های سر سبز، جنگل‌های پر بی‌تی یا کوهستان‌های یخبندان را در بر می‌گیرد و همه در بهترین شرایط برای یک بازی نسل هشتمی قرار دارند. یخ زدن سم در برف، گیر کردن در رود یا لیز خوردن در زمان بالارفتن از کوه همگی در جایگاه خوبی ارزیابی می‌شوند. به شخصه گرافیک و نورپردازی دث استرندینگ را چه از بعد فنی در صورت فاکتور گرفتن هوش‌مصنوعی و چه از بعد هنری کامل و کم‌ ایراد می‌دانم.

دورنمای ساخته شده توسط سازندگان زمانی‌که با موسیقی منحصربه‌فرد و معنی‌دار بازی همراه می‌شود، در یک کلام تحسین‌برانگیز است. در زمان سفر به ناگاه شاهد پخش موسیقی معنی دار و دل‌انگیزی هستیم که به حق سفر را خاطره‌انگیز می‌کند. بازی دث استرندینگ چه در میان پرده‌ها و چه در زمان بازی با آهنگ‌های گوش‌نوازش اتمسفر لازم را برای غرق شدن بازیکن ایجاد می‌کند. احساس دلهره در زمان مبارزه با کچرها یا فرار از دست تروریست‌ها، صدای خس خس بی‌تی‌ها یا شروع دلهره‌آور باران تایم‌فال همگی در هارمونی کاملی با هم قرار دارند و حس حضور در یک دنیای آخرامانی را به بازیکنان منتقل می‌کنند.

بازی دث استرندینگ یک تجربه متفاوت است که نمی‌تواند تمام سلایق را راضی کند درنتیجه یا از آن خوشتان می‌آید یا اصلا آن را بازی نمی‌دانید. اما اگر مثل من از حضور در بازی لذت بردید مسلما ساخته هیدئو کوجیما به یکی از آثار بیادماندنی شما تبدیل می‌شود. با وجود هوش مصنوعی مشکل دار، برخی مراحل پایانی بدون گیم‌پلی و آنتاگونیست نه چندان با پرستیژ، هنوز هم باید گفت در بل وشوی صدای تیر و تفنگ و بازی‌های آنلاین، دث استرندینگ بی شک آرامش بخش‌ترین اثری است که می‌توانید تجربه کنید. اگر تجربه‌ای متفاوت می‌خواهید دث استرندینگ بازی شما خواهد بود در غیر این صورت بهتر است به گزینه‌های دیگری فکر کنید.

منبع :

زومجی 

خرید قانونی بازی  Death Stranding 

 


The Outer Worlds جزو آن دسته از بازی‌های نقش‌آفرینی است که می‌توانید از ثانیه‌به‌ثاینه آن لذت برده و به هیچ‌وجه گذر زمان را متوجه نشوید. با بررسی این بازی همراه زومجی باشید.

آبسیدین اینترتینمنت (Obsidian Entertainment) را می‌توان یکی از استودیوهایی دانست که شاید تابه‌امروز بازی‌های AAA زیادی را توسعه نداده باشد، اما بازی‌های ساخته شده توسط این استودیو هرکدام کیفیت بالایی داشته و به‌نحوی توانسته است مخاطبان را سرگرم کند. قطعا هواداران سری Fallout این استودیو را با بازی Fallout: New Vegas می‌شناسند که در زمان خود توانست یک تجربه بسیار خوب از سری فال‌اوت باشد. این در حالی است که با نبود نسخه‌ای جدید از سری Diablo، استودیو آبسیدین ازطریق نسخه اول و دوم Pillars of Eternity، توانسته تجربه‌ی لذت بخشی را در اختیار این دسته از هواداران قرار دهد. زمانی‌که اولین نمایش‌های The Outer Worlds، ساخته جدید آبسیدین، منتشر شد، مخاطبان یاد بازی فال اوت: نیو وگاس افتادند و از آن به‌عنوان دنباله معنوی این بازی یاد کردند.

داستان بازی روایت‌گر نحوه سرکوبی دولتی است که به‌زورگویی و پول اهمیت بسیاری می‌دهد؛ جایی‌که نقش انسان‌ها و حقوق انسانی کمتر از همیشه دیده می‌شود و دولت‌مردان سعی دارند دست به هر کاری بزنند تا به‌هدف خود برسند

تیم سازنده اعلام کرده بود که The Outer Worlds، قرار است تجربه‌ی غنی و متفاوتی را به‌واسطه‌ی داستان‌سرایی خود در اختیار مخاطب قرار دهد. مدتی است که این بازی عرضه شده است و آیا The Outer Worlds، همان محصول با کیفیتی است که استودیو آبسیدین وعده داده بود؟ در جواب باید بگویم که The Outer Worlds شاید به بزرگی سایر بازی‌های نقش‌آفرینی نباشد و در زمان بسیار کوتاه‌تری تمام شود، اما تیم سازنده به‌خوبی توانسته است جهانی را خلق کند که به‌واسطه مأموریت‌های اصلی و فرعی خود، مخاطب را سرگرم می‌کند. داستان بازی روایت‌گر نحوه سرکوبی دولتی است که به‌زورگویی و پول اهمیت بسیاری می‌دهد؛ جایی‌که نقش انسان‌ها و حقوق انسانی کمتر از همیشه دیده می‌شود و دولت‌مردان سعی دارند دست به هر کاری بزنند تا به‌هدف خود برسند.

بازی از جایی شروع می‌شود که یک دانشمند به نام فینِس ولس، شما را از سفینه Hope یده و زنده می‌کند. ولس قصد دارد به‌واسطه‌ی شما، اعضای سفینه فضایی Hope را نجات دهد. درواقع بازیکن در نقش یک از چندین مهاجر منجمد شده‌ای از سفینه فضایی Hope قرار می‌گیرد که ۳۵ سال پیش توسط مالک سیستم هلسیون که Board نام دارد، رها شده‌اند. ازطرفی هلسیون، سیستم ستاره‌ای و کهکشان اصلی The Outer Worlds در شرایط نامساعدی به‌سر می‌برد و هر سیاره آن درگیر مسائل مختلفی است. کاراکتر داستان، با ورود به هر مکان و حل کردن مشکلات، جدا از اینکه داستان بازی را شکل می‌دهد، باید جلوی زورگویی‌‌ها و تلاش‌های نادرست Board را هم بگیرد تا در انتها موفق به احیای هلسیون و نجات افراد سفینه فضایی Hope شود.

یکی از مواردی‌که در همان ابتدا و ورود به سرزمین Edgewater متوجه آن می‌شوید، این است که The Outer Worlds محصولی است که بازیکن به‌واسطه‌ی انتخاب‌های متفاوت باید داستان بازی را پیش ببرد. هر انتخاب شما تأثیر مستقیمی روی داستان می‌گذارد و اکثر مواقع بین دو راهی‌هایی قرار می‌گیرید که مجبور به انتخاب میان یکی از آن‌ها می‌شوید. همین مورد باعث می‌شود تا داستان ارزش تکرار بالایی داشته باشد و به‌واسطه‌ی سه پایان مختلف، هربار تصمیم‌های خود را تغییر می‌دهید تا ببینید سرنوشت کاراکترها در انتها به‌کجا ختم می‌شود. این موارد زمانی روی واقعی خود را نشان می‌دهند که سازنده توانسته باشد شخصیت‌هایی را خلق کند که مخاطب به‌خوبی با آن‌ها ارتباط برقرار کند. از نظر شخصیت پردازی، The Outer Worlds شخصیت‌هایی را در دل خود جای داده که هرکدام از آن‌ها گذشته و داستان مخصوص‌به خود را دارند. منظور از شخصیت‌های ذکر شده همان هم‌تیمی‌های شما هستند که به مرور زمان با آن‌ها آشنا می‌شوید و به‌عنوان خدمه‌ وارد سفینه فضایی کاراکتر اصلی می‌شوند.

با گذشت زمان و در جریان مکالمه‌های مختلف، می‌توانید مراحل فرعی هرکدام از آن‌ها هم‌تیمی‌های خود را آزاد کنید

شاید در ابتدا نحوه‌ی پیوستن آن‌ها به تیم شما با یک مکالمه ساده انجام شود، اما با گذشت زمان و در جریان مکالمه‌های مختلف، می‌توانید مراحل فرعی هرکدام از آن‌ها را آزاد کنید. این مراحل باعث می‌شوند تا شناخت بیشتری روی تیم خود پیدا کنید و آن‌ها را بهتر از قبل بشناسید. این در حالی است که قرار دادن بعضی از آن‌ها در تیم خود (در مجموع دو نفر از خدمه‌های شما به‌عنوان همراه می‌توانند کاراکتر اصلی را همراهی کنند) می‌توانید خط داستانی‌های فرعی بیشتری را برای آن‌ها آزاد کنید. برای مثال، زمانی‌که وارد سفینه The Groundbreaker می‌شوید، اگر پارواتی را همراه خود داشته باشید، یک مأموریت فرعی برای‌ شما آزاد می‌شود که در انتهای آن پارواتی می‌تواند خود را بهتر بشناسد و اعتماد به‌نفس بیشتری را نسبت‌به گذشته کسب کند.

The Outer Worlds جزو آن دسته از بازی‌هایی است که در ابتدا و شروع خود سؤال‌های زیادی را در ذهن مخاطب به‌وجود می‌آورد، اما با گذر زمان به‌خوبی به تمامی آن‌ها جواب می‌دهد

این در حالی است که مأموریت فرعی و داستانی مربوط‌به کاراکتر الی باعث می‌شود تا خانواده خود را بهتر بشناسد و حق خود را در جریان سال‌هایی که نبوده است، پس بگیرد. بااینکه بازی در ارائه شخصیت‌پردازی کاراکترهای مثبت خوب عمل کرده است، اما شخصیت منفی اصلی بازی به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند شما را هیجان‌زده کند و شخصیت‌پردازی کم عمقی دارد. جدا از این مورد، The Outer Worlds جزو آن دسته از بازی‌هایی است که در ابتدا و شروع خود سؤال‌های زیادی را در ذهن مخاطب به‌وجود می‌آورد. اینکه دلیل دیر رسیدن سفینه Hope به سیستم ستاره‌ای هلسیون چه بوده است؟ چرا Board تصمیم گرفته مهاجران این سفینه را رها کند؟ پس از مهاجرت انسان‌ها چه اتفاقی برای زمین افتاده است و هزاران سؤال دیگر که استودیو آبسیدین به‌خوبی و با گذر زمان به آن‌ها جواب می‌دهد. روایت داستانی بازی با اینکه توسط شخصیت اصلی شکل می‌گیرد، اما هسته و شالوده اصلی آن موردی است که شما را تا آخرین لحظه سرگرم می‌کند.

 

در بخش گیم‌پلی The Outer Worlds با اینکه مشکلاتی را به‌خود اختصاص داده است، اما در کل عملکرد بسیار خوبی دارد. با شروع بازی باید کاراکتر خود را بسازید که آبسیدین اینترتینمنت یک بخش شخصی‌سازی کامل و پر جزئیاتی را در دل بازی نقش‌آفرینی خود قرار داده است. برای پیشرفت در داستان بازی، باید مأموریت‌های اصلی‌ای را که برای شما درنظر گرفته شده است، کامل کنید. همچنین دراین‌میان و سفر به سایر سیاره‌های هلسیون، می‌توانید در را برای خود آزاد کنید که این کار ازطریق گفت‌وگو با NPCها انجام می‌شود به‌عبارتی اهمیت مکالمه‌ها و انتخاب آن‌ها، جدا از اعمال تغییرات در داستان بازی، روی گیم‌پلی هم تأثیر گذار است. همچنین باتوجه‌به نوع ارتقای شما از شخصیت اصلی، تعدادی دیالوگ‌هم به مرور زمان در مکالمات به‌چشم می‌خورد که اگر در سطح مناسب قرار نداشته باشید، نمی‌توانید از انتخاب‌های جایگزین خود در دیالوگ‌ها استفاده کنید. بعضی از این موارد روند پیشرفت در انجام مأموریت را سریع‌تر می‌کند. برای مثال می‌توانید با دروغ گفتن، جلوی یک آشوب را بگیرید یا شخص مورد نظر را متقاعد کنید که طبق خواسته شما رفتار کند.

استودیو آبسیدین به‌واسطه‌ی بخش ارتقای شخصیت در The Outer Worlds، شیوه‌های متفاوتی را برای بازی کردن در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. با دریافت XP از انجام مأموریت‌ها، می‌توانید سطح خود را ارتقا دهید و با ارتقای هر سطح، ۱۰ امتیاز کسب می‌کنید. بخش ارتقای شخصیت هم به دسته‌بندی‌های سه‌تایی تقسیم می‌شود که می‌توانید امتیازهای کسب شده را به آن‌ها اختصاص دهید. زمانی‌که ارتقاهای هر دسته به رقم ۵۰ رسید، باید سایر امتیازها را به زیرمجموعه‌های دسته منتظر بدهید. برای مثال، یکی از دسته‌ها از سه آیتم سلاح سنگی، سلاح سبک و هندگان تشکیل شده است. در حالت کلی، می‌توانید امتیاز دسته را زیاد کنید تا تمامی آیتم‌های ذکر شده به رقم ۵۰ برسند، در ادامه، زمانی‌که به رقم ۵۰ رسیدند، باید آن‌ها را به‌صورت جداگانه ارتقا دهید. به‌عبارتی فقط قدرت سلاح سنگین، هندگان یا قدرت سلاح‌های سبک را ارتقا دهید و سایر موارد را نادیده بگیرید.

سیستم ارتقای بازی به‌نحوی طراحی شده که بازیکن می‌تواند ساختار اولیه شیوه مبارزه‌ای و پیشرفت در بازی را شکل دهد و در ادامه، جزئیات این ساختار را طراحی کند

این نوع سیستم ارتقا به شما اجازه می‌دهد تا تمرکز خود را روی موارد خاصی قرار دهید و سایر بخش‌ها را فدای شیوه‌ی بازی کردن خود کنید. در ادامه زمانی‌که قدرت کلی کاراکتر خود را به حد نصاب رساندید، تمرکز خود را روی جزئیات بیشتری بگذارید و کاراکتر خود را دقیق‌تر ارتقا دهید. اگر اهل جنگیدن و مبارزه کردن نیستید، می‌توانید ارتقاهای خود را به دیالوگ‌ها و بخش مخفی‌کاری اختصاص دهید. ازاین‌رو در جریان مکالمات خود با رهبران هر گروه و مواردی که جنگیدن یکی از گزینه‌ها است، به‌راحتی می‌توانید با گزینه‌های اضافه هر مکالمه که مربوط‌به سیستم ارتقای بازی است، تا حد امکان جلوی رخ دادن نبردهای بازی را بگیرید. همچنین سیستم مخفی‌کاری The Outer Worlds هم بدین صورت است که با ارتقای هر آیتم یا دسته مخصوص به مخفی‌کاری، دشمن سخت‌تر از گذشته می‌تواند شما را شناسایی کند. برای پشت سر گذاشتن هر محیط یا صحنه نبرد به‌صورت مخفی‌کاری هم تنها کافی است روی زمین بنشینید و از مسیرهای امن عبور کنید. سیستم ارتقای کاراکتر، استفاده از سلاح و لباس‌های قوی‌تر و ارتقای آن‌ها، تنها به شخصیت اصلی ختم نمی‌شود؛ بلکه می‌توانید از آیتم‌های جدیدی که کسب می‌کنید، برای هم‌تیمی‌های خود هم استفاده کنید. همچنین می‌توانید آن‌ها را ارتقا دهید و مجددا در اختیار هم‌تیمی‌های خود قرار دهید.

پرک‌ها نقش تقویت کننده را برای شما و هم‌تیمی‌ها ایفا می‌کنند

به‌عبارتی کاربر در بازی The Outer Worlds جدا از اینکه باید به ارتقا و قدرت خود اهمیت دهد، باید هوای هم تیمی‌ها را هم داشته باشد. یکی دیگر از مواردی‌که به شکل‌دهی سیستم مبارزه‌ای شما کمک می‌کند، پرک‌ها هستند. تعداد بسیار زیادی پرک برای کاراکتر اصلی درنظر گرفته شده است که با بالاتر رفتن سطح شما و رسیدن به سطح‌های مشخصی، می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. همچنین هم‌تیمی‌های شما هم دارای پرک هستند که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. نکته‌ی جالب سیستم انتخاب پرک این است که در طول بازی و آسیب دیدن‌های متعدد، بازی از شما سؤال می‌کند که آیا می‌خواهید پرک اضافه‌تر کسب کنید؟ قطعا کسب یک پرک اضافه‌تر به‌صورت رایگان انجام نمی‌شود. به‌عبارتی بازی از شما می‌خواهد تا قدرت کاراکتر خود در دسته‌هایی را که ارتقا داده‌اید، به اندازه‌ی مشخصی کاهش دهید و در ازای این کار، یک امتیاز برای کسب پرک جدید کسب می‌کنید.

مبارزات و درگیری‌های بازی هم هیجان مخصوص‌به خود را دارد. قطعا انتخاب سلاح می‌تواند تاثیر به‌سزایی در موفقیت شما داشته باشد. در طول بازی می‌توانید دو سلاح دوربرد و دو سلاح Melee را همراه خود داشته باشید و ازطریق آن دشمنان را از بین ببرید. همچنین هم‌تیمی‌های شما هم به‌واسطه‌ی سلاح‌های خود کمک حال شما هستند، اما استفاده اصلی از هم‌تیمی‌ها، به‌خاطر مهارت‌های آن‌ها است. هر کاراکتر همراه شما یک مهارت ویژه دارد که در بازی می‌توانید از آن استفاده کنید. برای مثال الی به‌واسطه ریولور خود دشمنان را از بین می‌برد یا فلیکس یک ضربه Melee قدرتمند را به حریف وارد می‌کند. جدا از این مورد، کاربرد دیگر هم‌تیمی‌ها، تأثیر آن‌ها روی وضعیت کلی کاراکتر شما است. به‌عنوان نمونه پارواتی یک مهندس است و می‌تواند نقش یک تقویت‌کننده را برای ارتقای دسته‌بندی Tech داشته باشد.

اصلی‌ترین و بزرگ‌ترین مشکل گیم‌پلی بازی The Outer Worlds، دشمنان بازی است. بااین‌که دشمنان هر منطقه درجه‌سختی مخصوص‌به خود را دارند، اما در حالت کلی مکانیسم مبارزه‌ای ساده‌ای دارند و اصلا چالش‌برانگیز نیستند. در نتیجه با کمی دقت و استفاده از ویژگی صحنه آهسته شخصیت اصلی، می‌توانید آن‌ها را از بین ببرید. ازطرفی با اینکه می‌توانید به هم‌تیمی‌های خود دستور دهید که چه عملکردی در میدان نبرد داشته باشند، اما عدم پناه گرفتن در اکثر مواقع باعث می‌شود تا سریعا از بین بروند و در ادامه نبرد دست تنها بمانید. جدا از مشکلات مربوط‌به گیم‌پلی، The Outer Worlds یک بازی نقش‌آفرینی است و توقع ما از یک بازی نقش‌آفرینی این است که بتواند مخاطب را در بازه‌ زمانی طولانی سرگرم کند. این در حالی است که آبسیدین روش دیگری را پیش گرفته است. معمولا در بازی‌های نقش‌آفرینی، سازنده به‌سراغ محتویاتی می‌رود که شاید تعداد کمی از آن‌ها به‌معنای واقعی کلمه سرگرم کننده باشند و اکثرا آن‌ها، صرفا برای پر کردن جهان بازی است.

آبسیدین از تعداد مأموریت‌های به نسبت کمتری برای The Outer Worlds استفاده کرده است، اما با مأموریت‌های با کیفیتی سر و کار دارید

این در حالی است که بازیکنان می‌توانند بدون انجام تمامی مأموریت‌های فرعی و تمرکز روی مأموریت‌های داستانی، The Outer Worlds را در مدت زمان تقریبا ۱۰ الی ۱۵ ساعت تمام کنند (نوع پایان شما در مدت زمانی‌که آن را تجربه می‌کنید، تاثیر گذار است)؛ اما اگر به‌سراغ تمامی مأموریت‌های فرعی بروید، The Outer Worlds می‌تواند ۲۰ الی ۲۵ ساعت محتوای سرگرم کننده را در اختیار شما قرار دهد. به‌عبارتی آبسیدین روی کیفیت مأموریت‌ها تمرکز کرده است و آن را به کمیت ترجیح داده است. درکنار بخش داستانی و گیم‌پلی، گرافیک بازی The Outer Worlds در سطح بسیار خوبی قرار دارد. با اولین نگاه به صفحه بارگذاری، طراحی کاراکترها و محیط‌های هلسیون، یاد بازی‌های Bioshock و Fallout می‌افتید. آبسیدین اینترتینمنت با الهام از طراحی‌های بصری این دسته از بازی‌ها، سعی کرده جلوه‌های بصری آشنایی را به‌تصویر بکشد. البته نوع نمایش رنگ‌بندی‌ها در محیط‌های بازی، موردی است که باعث متمایز شدن The Outer Worlds شده است. جدا از مشکلات مربوط‌به طراحی دشمنان و همچنین نقاط قوت در طراحی مأموریت‌ها، آبسیدین سلاح‌های مختلفی را برای بازیکنان طراحی کرده است که هرکدام از آن‌ها دسته‌بندی مخصوص‌به خود را داشته و بازیکن می‌تواند باتوجه‌به شیوه بازی کردن خود، آن‌ها را انتخاب کند.

همچنین طراحی ۶ هم‌تیمی که هرکدام از آن‌ها شخصیت، گذشته و مهارت‌های مخصوص‌به خود را دارند، باعث شده تا جذابیت مبارزات بیش‌ازپیش افزایش پیدا کند و مدام بین آن‌ها سوییچ کنید تا به نحوه بازی کردن خود تنوع دهید. همچنین طراحی تعداد دشمنان باتوجه‌به محتویات گیم‌پلی، در جایگاه مطلوبی قرار گرفته است. محیط‌های بازی هم به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که بازیکن در هرکدام از آن‌ها بتواند تجربه‌ی متفاوتی را کسب کند. از محیط‌ شهری گرفته تا محیط‌های جنگلی و کویر مانند The Outer Worlds، همگی منحصربه‌فرد هستند و زیستگاه مخصوص خود را دارند. از نظر موسیقی، The Outer Worlds محصولی نیست که به‌واسطه موسیقی‌های مختلف و جذاب گوش شما را نوازش کند، اما صداگذاری‌های محیطی و دیالوگ‌هایی که بین هم‌تیمی‌های شما ردوبدل می‌شود، باعث شده تا کمبود موسیقی‌های بازی حس نشود.

The Outer Worlds جزو آن دسته از بازی‌های نقش‌آفرینی است که تمامی هواداران این دسته از بازی‌ها، باید آن را تجربه کنند. بااینکه این بازی در طراحی دشمنان از نظر عملکرد و مبارزه ضعیف عمل کرده است، اما مبارزات به‌لطف سیستم غنی ارتقای شخصیت، همچنان لذت بخش است و می‌توانید به‌لطف یک داستان جذاب، لحظات سرگرم کننده‌ای را تجربه کنید.

بررسی بازی باتوجه‌به نسخه کامپیوتر انجام شده است

استودیو آبسیدین اینترتینمنت با ساخت The Outer Worlds به سازنده‌های بازی‌های نقش‌آفرینی نشان داده است که با محتوای کم هم می‌توان یک بازی شدیدا سرگرم کننده و ارزشمند را توسعه داد. بااینکه این بازی در بخش‌هایی نظیر مکانیسم‌های مبارزه‌ای دشمنان مشکلاتی را در خود جای داده است، اما داستان‌سرایی، شخصیت‌های بازی، محیط‌ها و جلوه‌های بصری به‌گونه‌ای نوشته و طراحی شده‌اند که می‌توانید از ثانیه‌به‌ثانیه بازی لذت ببرید و یک تجربه فراموش نشدنی را کسب کنید.

نقاط قوت

+ داستان‌سرایی بسیار خوب

+ شخصیت پردازی مناسب کاراکترهای مثبت

+ مبارزات هیجان‌انگیز و تاثیر مناسب مهارت هم‌تیمی‌ها

+ سیستم ساخت کاراکتر غنی

+ سیستم ارتقای کاراکتر و هم‌تیمی‌های پرمحتوا و تاثیر گذار

+ گرافیک بصری چشم‌نواز

+ طراحی بسیار خوب مأموریت‌های اصلی و فرعی

+ ارزش تکرار بالا به‌واسطه انتخاب‌های بازیکن در بازی و پایان‌های متفاوت

نقاط ضعف

- مکانیسم مبارزه‌ای بسیار ساده و بدون چالش دشمنان

- عملکرد ضعیف هوش‌مصنوعی در بعضی از مبارزات بازی

- شخصیت پردازی ضعیف کاراکتر منفی

منبع :

زومجی 

جهت خرید قانونی بازی روی اسم بازی ( 

The Outer Worlds) کلیک کنید.             

 


فیفا 20 به انگلیسی (FIFA 20) یک بازی ویدئویی شبیه‌سازی و مرتبط با ورزش فوتبال در سبک ورزشی است که توسط ای‌ای اسپورتس به عنوان یکی از قسمت‌های مجموعه بازی‌های فیفا منتشر شده‌است. این بازی در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۹، و در پلت‌فرم‌های مایکروسافت ویندوز، پلی‌استیشن ۴، اکس‌باکس وان، و نینتندو سوئیچ عرضه شد، و همچنین نسخه موبایلی آن (فیفا موبایل) برای سیستم‌عامل‌های اندروید و آی‌اواس منتشر خواهد شد.

در این نسخه حالات فوتبال خیابانی و فوتسال افزوده شده‌است که بازیکن قادر است هم به صورت آزاد هم به صورت داستانی شاهد این مسابقات باشد. این نسخه تغییرات قابل توجهی در گیم پلی داشته‌است و حالت ضربه آزاد مستقیم و پنالتی زدن و پنالتی گرفتن که در نسخه‌های قبل بسیار دشوار بود، تغییر کرده و سبک زدن آن‌ها به کلی عوض شده‌است

در سه نسخه متفاوتی که از فیفا ۲۰ عرضه می‌شود از سه شخصیت متفاوت برای کاور بازی استفاده شده‌است. در نسخه معمولی ادن آزار، در نسخه قهرمانان از ویرجیل فن دایک و در نسخه التیمیت از اسطوره باشگاه رئال مادرید زین‌الدین زیدان استفاده شده‌است

با توجه به قرار داد بین باشگاه یوونتوس و پی‌ئی‌اس ۲۰۲۰ این تیم در این نسخه از فیفا با نام رسمی، پرچم و پیراهن اصلی حضور نخواهد داشت. این تیم با نام پیمونته کالچیو حضور دارد اما تمام بازیکنان با قیافه و نام اصلی حضور خواهند داشت

در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۹ دمو بازی فیفا ۲۰ با حضور ۱۰ تیم باشگاه فوتبال اتلتیکو مادرید، بروسیا دورتموند، باشگاه فوتبال آمریکا، باشگاه فوتبال لس آنجلس، لیورپول، چلسی، پاری سن ژرمن، رئال مادرید، آ.اس. رم و ویسل کوبه منتشر شد. در این دمو بازیکنان علاوه بر بازی معمولی ۱۱ به ۱۱ قادر به ۴ دقیقه بازی به صورت ولتا خواهد بود.

ولتا فوتبال

در پیش نمایش بازی که در کنفرانس ای۳ منتشر شد در این نسخه از فیفا خیابانی یا ولتا استفاده شده‌است و بازیکنان می‌توانند با شکل‌های مختلف به صورت ۳ به ۳، ۴ به ۴ با دروازه‌بان و بدون دروازه‌بان و ۵ به ۵ به رقابت فوتبال خیابانی و فوتسال بپردازند. همچنین قابلیت ساخت بازیکن با جنسیت‌های مرد و زن با هر گونه لباس و خال کوبی می‌باشند. این بخش شامل چند حالت بازی می‌باشد که بازی‌ها به صورت بی قانون و بازی‌ها با قوانین فوتسال می‌تواند برگزار شود. همچنین دو حالت دور چینی زمین با دیوار و بدون دیوار وجود دارد که در صورت وجود دیوار در زمین می‌توان بازیکن تکنیک‌های خود را با کمک دیوار نیز انجام دهد. تکنیک‌های فردی بازیکنان در بخش ولتا بیشتر از حالت عادی می‌باشد. همچنین ۱۷ استادیوم در کشورهای مختلف وجود دارد که می‌توان به صورت ولتا در آن بازی کرد. در بخشی از حالت ولتا شامل حالت داستانی می‌باشد و یک بازیکن که از زمین‌های خاکی بازی خود را شروع می‌کند تا به یک بازیکن حرفه ای تبدیل شود را خواهد داشت که شخصیت اصلی داستان می‌تواند یک شخصیت کاملاً ساخته شده توسط بازیکن باشد

ولتا فوتبال شامل ۱۷ استادیوم در شهرهای آمستردام، بارسلون، برلین، بوئنوس آیرس، کیپ‌تاون، لاگوس، لندن، لس آنجلس، مکزیکو سیتی، میامی، نیویورک، پاریس، ریو دو ژانیرو، رم و توکیو می‌باشد. هر استادیوم نیز شامل ویژگی‌های منحصر بفرد می‌باشد که تجربه بازی‌های مختلف را نمایش می‌دهد

در نسخه ۱۱ به ۱۱ معمولی نیز شاهد بالا رفتن کیفیت توپ بازی، کیفیت چمن استادیوم و تغییر نحوه پنالتی زدن و ضربه ایستگاهی خواهیم بود

کریر مود

در بخش کریر مود ساخت مربی با هر جنسیت و شکل و شمایل و پوششی اضافه شده‌است. همچنین قابلیت برگزاری کنفرانس قبل از مسابقه و پاسخ به خبرنگاران اضافه شده‌است که پاسخ به این سوالات می‌تواند در عملکرد تیم در مسابقات آتی تأثیر بگذارد. همچنین در نسخه امسال می‌توان به صورت خصوصی با بازیکنان تیم صحبت کرد و از مشکلات آنها در تیم آگاه شد. در صورت شکست تیم دچار تضعیف روحیه خواهد شد و در نتیجه در بازی‌های آینده با قدرت کمتری بازی می‌کنند. در نسخه قبل پیشرفت بازیکنان در این بخش به‌طور معمول از قبل تعیین شده بود که چه بازیکنانی تا چه حدی می‌توانند پیشرفت کنند اما در این نسخه با توجه به وضعیت خوب یا بد در فصلی که بازی می‌کنند پیشرفت یا پسرفت می‌کنند. همچنین این قابلیت وجود دارد تا با انتخاب یک بازیکن به عنوان بازیکن اولیه کریر مود آن را بازنشست کرده و با همان شکل و شمایل به عنوان مربی مشغول به کار شود. مشکلات مربوط به بازی‌های تکراری دو تیم پشت هم در این نسخه برطرف شده‌است و در انتها دو محل جدید برای مذاکرات مربیان با بازیکنان برای عقد قرارداد اضافه شده‌است

آلتیمیت تیم

در بخش التیمیت و آنلاین نیز شاهد حضور ۹۰ اسطوره خواهیم بود که ۱۵ اسطوره جدید شامل دیدیه دروگبا، ایان رایت، رونالد کومان، آندره‌آ پیرلو، زین‌الدین زیدان، پپ گواردیولا، کاکا، جانلوکا زامبروتا و کارلوس آلبرتو تورس حضور خواهند داشت. همچنین تغییرات دیگری در این بخش شامل اضافه شدن توپ مرموز شد که با هر بار بیرون رفتن این توپ یک قابلیت به توپ اضافه می شود به طور مثال شوت ها سهمگین تر یا دریبل ها بهتر می شود

لیگ‌ها و تیم‌ها

در این بازی بیش از ۳۰ لیگ باشگاهی با حضور ۷۰۰ باشگاه از سراسر جهان و ۱۷۰۰۰ بازیکن می‌باشد. لیگ دسته اول فوتبال رومانی به طور کامل و تیم باشگاه فوتبال العین به این تیم اضافه شده‌است. همچنین مسابقات رسمی اروپایی نظیر لیگ قهرمانان اروپا، لیگ اروپا و سوپرجام اروپا به طور اختصاصی تحت انحصار این بازی می‌باشد که شامل تمام پوشش‌های خبری ، تابلو نتایج، گزارشگر اختصاصی و تبلیغات دور زمین می‌باشد.

 

ورزشگاه‌ها

در بازی فیفا ۲۰ تعداد ۹۰ استادیوم فوتبال از ۱۴ کشور دنیا شبیه سازی شده‌است که در آن استادیوم‌های ورزشگاه برامال لین از باشگاه شفیلد یونایتد از لیگ انگلستان، ورزشگاه‌های ال الکورا برای باشگاه اوئسکا ، ورزشگاه ترسا ریورو باشگاه رایو وایکانو و ورزشگاه خوزه زوریلا باشگاه رئال وایادولید به بازی از لیگ اسپانیا اضافه شده‌است. همچنین شاهد اضافه شدن ۱۴ استادیوم از لیگ آلمان به صورت انحصاری خواهیم بود.

گزارشگران

در نسخه های گذشته مارتین تایلر و آلن اسمیت گزارشگری را برعهده داشتند و در مسابقات اروپایی گزارشگری بر عهده درک ری و لی دیکسون بود. در این نسخه هر چهار نفر در تمامی مسابقات به صورت چرخشی گزارش می کنند و الن مک‌اینلی نتایج همزمان و موقعیت های خطرناک بازی های همزمان را گزارش می کند

نسخه ها

در نسخه‌های مایکروسافت ویندوز، پلی‌استیشن ۴ و اکس‌باکس وان تمام تغییرات به‌طور کامل انجام شده‌است. در نسخه نینتندو سوئیچ شاهد تمامی تغییرات به جز بخش ولتا یا فوتبال خیابانی هستیم. همچنین این بازی به‌طور رسمی برای کنسول‌های اکس‌باکس ۳۶۰ و پلی‌استیشن ۳ منتشر نخواهد شد و فیفا ۱۹ به طور رسمی آخرین بازی سری فیفا برای اکس‌باکس ۳۶۰ و پلی‌استیشن ۳ بوده است.

بازیکنان برتر بازی فیفا 20

آرژانتین لیونل مسی (۹۴)

پرتغال کریستیانو رونالدو (۹۳)

برزیلنیمار (۹۳)

بلژیک ادن آزار (۹۱)

بلژیک کوین دی بروینه (۹۱)

اسلوونی یان اوبلاک (۹۱)

هلند ویرجیل فن دایک (۹۰)

مصر محمد صلاح (۹۰)

کرواسی لوکا مودریچ (۹۰)

آلمان مارک-آندره تر اشتگن (۹۰)

فرانسه کیلین ام‌باپه (۸۹)

اسپانیا سرخیو راموس (۸۹)

آرژانتین سرخیو آگوئرو (۸۹)

ایتالیا جورجو کیه‌لینی (۸۹)

لهستان روبرت لواندوفسکی (۸۹)

انگلستان هری کین (۸۹)

سنگال کالیدو کولیبالی (۸۹)

فرانسه انگولو کانته (۸۹)

برزیل الیسون بکر (۸۹)

فرانسه آنتوان گریزمن (۸۹)

منبع :

ویکی پدیا 

خرید قانونی

بازی FIFA20 کلیک کنید. 


ریسپاون با ساخت Star Wars Jedi: Fallen Order به‌خوبی توانسته است جهانی وسیع و پر محتوا از جنگ ستارگان را به‌تصویر بکشد.

 زمانی‌که بازی Star Wars Jedi: Fallen Order معرفی شد، شک و شبهه‌ای در دل مخاطبان به‌وجود آمد که استودیو ریسپاون (Respawn Entertainment)، سازنده استار وارز جدای: فالن اوردر، نتواند یک تجربه درخور نام جنگ ستارگان را در اختیار کاربران قرار دهد. این در حالی است که یک تیم کوچک از استودیو ریسپاون، از سال‌ها قبل روی یک بازی جدید ماجراجویی کار می‌کرده است. زمانی‌که آن‌ها ایده ساخت جنگ ستارگان را برای الکترونیک آرتز (Electronic Arts)، ناشر Star Wars Jedi: Fallen Order، مطرح کرده بودند، الکترونیک آرتز مخالفت خود را نشان داده بود. همچنین مدتی بعد نمونه اولیه بازی جدید خود را برای الکترونیک آرتز به‌نمایش گذاشتند. در آن زمان الکترونیک آرتز که نمونه اولیه را پسندیده بود، به ریسپاون اعلام کرد که آن را تبدیل به جنگ ستارگان کند.

تقریبا یکی دو دهه است که بازی داستان محور و کاملا تک‌نفره‌ای از Star Wars منتشر نشده است و ریسپاون مسئولیت سنگینی بر دوش داشته است. هم‌اکنون که Star Wars Jedi: Fallen Order روانه بازار شده است، آن‌ها نتیجه زحمات خود را دیده‌اند در حالت کلی، استار وارز جدای: فالن اوردر یک بازی کاملا خوش ساخت است که ریسپاون از فرمول‌‌های موفق سایر بازی‌های ویدیویی برای توسعه آن استفاده کرده است. البته دراین‌میان نوآوری‌های مختلفی هم وجود دارد که درکنار بخش داستانی، سبب شده تا Star Wars Jedi: Fallen Order به یکی از بهترین تجربه‌های ۲۰۱۹ تبدیل شود.

در استار وارز جدای: فالن اوردر، بازیکن وظیفه دارد تا Jedi Order را بازسازی کند

داستان Star Wars Jedi: Fallen Order پنج سال پس از  Star Wars: Episode III - Revenge of the Sith و قبل از  Star Wars: Episode IV - A New Hope روایت می‌شود. شما در نقش یک پاداوان به نام کال کستیس، با بازی کمرون موناهان، قرار می‌گیرید که در سرزمین امپراطوری زندگی می‌کند، اما هیچ‌کس هویت واقعی او را نمی‌داند. یک روز که کال به‌همراه دوست خود در حال تعمییر سفینه هوایی بود، اتفاق ناگواری رخ می‌دهد و مجبور می‌شود از نیروی فورس برای نجات دوست خود استفاده کند. ازاین‌رو به‌واسطه یک دروید، این اتفاق به‌گوش اعضای Galactic Empire و Second Sister می‌رسد. ازاین‌رو برای نجات جان خود پابه‌فرار می‌گذارید و باید برای زنده‌ماندن تلاش کنید.

Star Wars Jedi: Fallen Order

Star Wars Jedi: Fallen Order روایت‌گر داستان یک پاداوان است که راه تبدیل شدن به جدای را طی می‌کند. او در ماجراجویی خود با اشخاص جدیدی آشنا می‌شود که وظیفه دارند Jedi Order را از نو بسازند. بااین‌حال سربازان Galactic Empire مدام سر راه او سبز می‌شوند و کار را بیش‌ازپیش سخت‌تر و سخت‌تر می‌کنند. اولین موردی که داستان استار وارز جدای: فالن اوردر را ارزشمند کرده، داستان‌سرایی آن است. بازی در فاز اولیه خود روند آرامی دارد و بازیکن را با اتفاقات رخ داده و کاراکترها آشنا می‌کند. این در حالی است که در نیمه دوم، شاهد روایتی سریع‌تر و هیجان‌انگیزتر هستیم. مورد بعد، شخصیت‌پردازی کاراکترهای بازی است. کال کستیس پسری است که یک بارگی برای نجات جان خود با گروهی آشنا می‌شود که می‌خواهند جدای اوردر را مجددا راه‌اندازی کنند. بااین‌حال وی هنوز غرق در گذشته و خاطرات بد خود است و در این مسیر، به‌خوبی شاهد تکامل کال کستیس هستیم. کاراکترهای فرعی‌ هم که درکنار کال او را همراهی می‌کنند، داستان مخصوص‌به خود را دارند و می‌توانید با آن‌ها به‌خوبی ارتباط برقرار کنید. برای مثال کاراکتر سیر (Cere) در گذشته یک جدای بوده است، اما اتفاقاتی که برای او رخ داده، باعث شده است تا دیگر خود را یک جدای نداند. ریسپاون به‌خوبی دلایل شخصیت سیر را به‌تصویر می‌کشد و می‌توانید به‌خوبی او را درک کنید.

کاربرد لایت سیبر فقط در مبارزات نیست. بلکه می‌توانید از آن به‌عنوان یک آیتم برای روشنایی محیط‌های تاریک هم استفاده کنید

استودیو ریسپاون در خلق BD-1، ربات کال کستیس، سعی کرده شخصیتی را طراحی کند که تنها در نقش یک همراه معمولی ظاهر نشود، بلکه مدام احساسات خود را با کال در میان بگذارد aو در نقش یک همدم برای ماجراجویی کال کستیس باشد. حتی BD-1 هم داستان مخصوص‌به خود را دارد و تیم سازنده به بهترین شکل ممکن آن را روایت می‌کند که باعث می‌شود بازیکن بتواند با او نیز برقرار کند. درمیان کاراکترهای منفی، Second Sister را می‌توان مهم‌ترین شخص دانست که از اواسط بازی با هویت اصلی او آشنا می‌شوید. همچنین دراین‌میان ملاقاتی هم با Ninth Sister خواهید داشت و بازی، اطلاعات دقیقی را از او به‌تصویر نمی‌کشد. البته باتوجه‌به نوع پایان‌بندی Star Wars Jedi: Fallen Order، می‌توان منتظر نسخه‌های بعدی باشیم و در جریان آن سایر اعضای Imperial Inquisitor یا حتی دارث ویدر را مشاهده کنیم

خرید قانونی : برای خرید بازی 

Star Wars Jedi: Fallen Order کلیک کنید. 

منبع :

ZOOMG 


بازی Concrete Genie، جدیدترین اثر انحصاری پلی‌استیشن 4، تجربه‌ای سراسر سرگرمی، جذاب و به‌شدت خلاق است که حتی ایرادهای کم‌تعدادش هم نمی‌توانند جلوی تبدیل شدن آن به‌یک بازی درگیرکننده و موفق را بگیرند.

سبک فانتزی بخشی عظیم از آثار جهان سرگرمی را به‌خود اختصاص داده است. ادبیات فانتزی، فیلم‌های فانتزی، بازی‌های فانتزی و محصولات بیشتر، این روزها و شاید بهتر است بگوییم، این سال‌ها توانسته‌اند قسمت عظیمی از آثار مدیوم‌های سرگرمی را به‌خود اختصاص بدهند و هواداران زیادی هم پیدا کنند. فانتزی‌های حماسی، فانتزی‌های عاشقانه‌، فانتزی‌های جادویی، فانتزی‌های اهریمنی، فانتزی‌های تاریخی،‌ فانتزی‌های علمی و موارد بیشتر، از زیر شاخه‌های آثار این سبک هستند و توانسته‌اند زمینه‌ساز خلق کارهایی بسیار عظیم و پرطرفدار شوند؛ از هری پاترهای جی.کی.رولینگ، ارباب حلقه‌های تالکین و نغمه‌ی آتش و یخ جرج.آر.آر.مارتین گرفته تا اودیسه‌های فضایی آرتور.سی.کلارک و بیشتر، آثار بسیار بزرگ و با اهمیتی در شاخه‌ی فانتزی پدید آمده‌اند که هواداران بسیار زیادی پیدا کرده‌اند، قسمتی بزرگ از پایه‌های فرهنگ عامه (پاپ-کالچر) را پی‌ریزی کرده‌اند و  اگر یک روز به‌خیابان بروید و از مردم درباره‌ی این داستان‌ها بپرسید، بدون شک دست‌ خالی به خانه برنخواهید گشت! ژانر فانتزی سالیان سال است که راه خود را در مدیوم گیم پیدا کرده و طی سالیان اخیر، بازی‌های فانتزی باکیفیتی در دسترس گیمرها قرار گرفته است که از میان آن‌ها، می‌توانیم سری سو، ویچر و الدراسکرو را به‌عنوان برترین‌ها نام ببریم. به‌تازگی یک بازی فانتزی نیمه‌مستقل جدید در دسترس دارندگان پلی‌استیشن 4 قرار گرفته که نامش این بازی Concrete Genie است.

کانکریت جینی از آن بازی‌های نیمه‌مستقل و کوچک سونی است که به‌صورت انحصاری برای پلی‌استیشن 4 منتشر شده است. این بازی در جریان رویداد هفته‌ی بازی‌های پاریس (Paris Games Week) به‌بازیکنان معرفی شد و تا همین هفته‌های اخیر که عرضه‌ شد، مراحل ساخت خود را در استودیو Pixelopus طی کرد و قسمتی کوچک از رویدادهای مختلف سونی را هم به‌خود اختصاص داد. کانکریت جینی ماجرای دیرینه و تقابل کهن نیروهای تاریکی و روشنایی را در قالب یک فانتزی نوجوانانه به‌گیمرها تقدیم و تمامی مکانیک‌های شدیدا سرگرم‌کننده و جذاب گیم‌پلی خود را هم روی همین فرم روایی، بنا می‌کند. شاید کانکریت جینی در نگاه اول یک بازی کودکانه و معمولی به‌نظر برسد اما، این اثر با پیروی خیلی خوب از استانداردهای ژانر ماجرایی و سرگرم کردن گیمر در تمامی لحظات با روش‌های خاص و خلاقانه‌‌ای که دارد، برآیند کیفی خوبی ارائه می‌کند. اگر می‌خواهید بدانید که این بازی چطور در دسته‌ی آثار انحصاری خوب و باکیفیت پلی‌استیشن 4 قرار می‌گیرد و چرا در ارائه‌ی یک تجربه‌ی تماما سرگرم‌کننده موفق است، همراه بررسی زومجی باشید:

ابتدا از داستان بازی شروع کنیم. همان‌طور که پیش‌تر هم ذکر شد، بازی کانکریت جینی (Concrete Genie) روایت مبارزه‌ی نیروهای تاریکی و روشنایی را تقدیم بازیکنان می‌کند. ماجراهای بازی در شهری به‌نام دنسکا (Denska) جریان دارد. شهری که حالا خالی از سکنه شده و چند بچه فقط در آن زندگی ‌می‌کنند و در سروکله‌ی همدیگر می‌زنند! در جهان کانکریت جینی، افسردگی‌ها و ناراحتی‌های حاصل از هجوم تکنولوژی، سوخت‌های فسیلی مثل نفت، روزمرگی، مصرف‌گرایی و مواردی از این دست، تحت شرایطی به‌خصوص به‌شکل فیزیکی در‌آمده‌اند و در قامت نیروهای تاریکی به‌جان شهر و ساکنانش افتاده‌اند. به‌همین دلیل، بخش عظیمی از ساکنان دنسکا با ترک خانه و شهر خود، دنسکا را رسما به‌یک ماتم‌کده تبدیل و شرایط جولان دادن نیروهای تاریکی در این شهر را فراهم می‌کنند. قهرمان داستان اما یکی از بچه‌های ساکن دنسکا با نام اَش (Ash) است. اِش پسری نقاش و منزوی است که همین انزوا و پرداختن او به‌نقاشی، باعث شده تا دیگر کودکان شهر او را مسخره کنند و دست‌ش بیندازند!‌ در جریان یکی از همین کش‌مکش‌های اش و دیگر کودکان شهر، گذر او به‌یک فانوس دریایی می‌افتد. در این فانوس دریایی، نیرویی جادویی وجود دارد که یکی از نقاشی‌های اش با نام لونا (Luna) را زنده می‌کند. لونا با بهره‌گرفتن از نیروی جادویی فانوس دریایی شهر دنسکا، قلموی نقاشی اش را به‌یک قلموی جادویی بزرگ تبدیل می‌کند و همراه‌با اش، تصمیم می‌گیرند که با تکیه به‌جادوی نقاشی‌ و رنگ‌ها، نیروهای تاریکی را یک‌بار برای همیشه از بین ببرند.

داستان Concrete Genie در عین ساده بودن، چرخش‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و جذابیت خود را تا پایان حفظ می‌کند

مطلبی که خواندیم، پیرنگ ماجراهای حدودا ۸ـ۹ ساعته‌ی بازی است. بازی قرار نیست یک داستان به‌شدت پیچیده را روایت کند و در تعریف کردن همین داستان ساده‌ای که دارد، به‌بهترین شکل عمل می‌کند و با بالا‌پایین‌شدن‌ها و قافل‌گیری‌هایی که روایت داستانی بازی دارد، مخاطب تا آخرین لحظه بازی را دنبال خواهد کرد تا از سرنوشت اش و شهر دنسکا مطلع شود. شخصیت‌پردازی تمامی کاراکترهای حاضر در داستان بازی نیز به‌خوبی انجام می‌گیرد و برخلاف ساعات ابتدایی که فکر می‌کردم سایر کودکان حاضر در بازی فقط برای ایفای تیپ بچه‌های پررو و اذیت‌کن قهرمان داستان» در داستان حضور دارند، اما با پیشرفت داستان متوجه قضاوت اشتباه خود شدم.

کانکریت جینی مثل بازی‌هایی امثال Journey، چالش‌های سنگین و شدیدی را پیش‌پای مخاطب خود قرار نمی‌دهد و تمام تلاشش را می‌کند تا احساس آرامش، خلاقیت و سرگرمی را در گیمر فعال کند و به‌حداکثر برساند. تلاشی که به‌شکلی موفقیت‌آمیز به‌نتیجه می‌رسد

با وجود اینکه برخی از کاراکترها می‌توانستند پرداخت بهتری داشته باشند، باید گفت که بخش داستانی بازی واقعا خوب، استاندارد و جذاب به‌بازیکنان ارائه می‌شود و همراه پیچش‌ها و موارد پرکششی که دارد، بازیکنان را تا آخرین لحظه با خودش همراه می‌کند. گیم‌‌پلی کانکریت جینی به‌شدت جذاب، خلاقانه، سرگرم‌کننده و اعتیادآور است. بازی از همان ابتدا، سیستم‌های نقاشی کشیدن و استفاده از قلموی اش را به‌شما آموزش می‌دهد و پس از جادویی شدن قلموی اش، در‌های جهان به‌شدت سرگرم‌کننده‌ی بازی به‌روی شما باز خواهد شد. همان‌طور که در بررسی داستان بازی هم خواندیم، در کانکریت جینی باید همراه‌با اش، تمامی سیاهی‌ها و تیرگی‌های شهر دنسکا را پاک کنیم و نیروهای تاریکی را از آن پس بزنیم. برای عملی کردن این مهم، باید روی دیوارهای شهر نقاشی کشید تا نیروهای تاریک از آن خارج شوند. در سراسر شهر بندری دنسکا ریسمان‌های نورانی (Strand) وجود دارند که چراغ‌های‌شان به‌دلیل هجوم نیروهای تاریکی خاموش شده است. شما باید با روشن کردن چراغ‌های این مناطق با استفاده از قلموی جادویی که دارید، دوباره نور را به‌قلب شهر بازگردانید. این چراغ‌ها با نقاشی کردن‌های شما روشن می‌شوند. تقریبا تمامی دیوارهای شهر دنسکا، فضای نقاشی کردن شما است و به‌نوعی می‌توان گفت که دنسکا یک شهربازی بزرگ برای بازیکنان کانکریت جینی خواهد بود چرا که در هر لحظه که بخواهند، می‌توانند قلموی خود را در دست گرفته و روی دیوارهای شهر نقاشی بکشند.

نکته‌ی اصلی که مکانیک نقاشی بازی را به‌شدت جذاب، خلاقانه و اعتیاد‌آور می‌کند، این است که تمامی این نقاشی‌ها را می‌توانید به سلیقه‌ی خودتان بکشید و هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای برای نقاشی روی دیوارهای دنسکا برای شما ترتیب داده نشده است. اینجا است که بازی، عنصر خلاقیت را مطرح می‌کند و به‌گیمر اجازه می‌دهد با ذوق و خلاقیتی که دارد، هرطور که دلش می‌خواهد دیوارهای شهر را نقاشی کند و به‌مبارزه با نیروهای تاریکی برود. نقاشی کشیدن در کانکریت جینی، مثل گرافیتی زدن در بازی Infamous Second Son، با استفاده از سنسورهای حرکتی دوال‌شاک‌ها انجام می‌شود و با دادن آزادی‌عمل بسیار بالا به‌گیمر، حس‌وحالی شدیدا عالی را به‌بازیکنان منتقل می‌کند.طرح‌هایی که می‌توانید روی دیوارهای شهر نقاشی بکنید بسیار زیاد و متنوع هستند که به‌چهار دسته‌ی طرح‌های مخصوص فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان تقسیم می‌شوند. کنار کشیدن نقاشی‌ها، می‌توانید موجوداتی به‌اسم جینی (Genie) را روی دیوارها نقاشی کنید و همراه آن‌ها، به‌ماجراجویی بپردازید. جینی‌ها از قدرت‌هایی مثل قدرت باد، قدرت برق و بیشتر مجهز هستند و در انجام معماهای مختلف به‌شما کمک می‌کنند؛ معماهایی که نه زیاد هستند و نه کم و طراحی بسیار و رضایت‌بخشی هم دارند. در طراحی جینی‌ها هم مثل نقاشی کشیدن روی دیوارها، هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد و این خلاقیت شما است که به‌آفرینش تمامی نقاشی‌های مختلف و جینی‌ها می‌انجامد. اینکه بازی به‌شما اجازه می‌دهد تا مراحل مختلف و چالش‌های مختلفش را با قدرت خلاقیت خود پشت سر بگذارید و با خلق کردن آنچه که در ذهن‌تان است بازی را پیش ببرید، از جمله بهترین و رضایت‌بخش‌ترین قسمت‌های کانکریت جینی است و آن را به‌یک اثر اعتیاد‌آور و سرگرم‌کننده تبدیل می‌کند به‌طوری که روی هر دیواری که در بازی دیدید، دوست دارید نقاشی‌های مختلفی را بکشید! به‌اندازه‌ای مکانیک‌های نقاشی در کانکریت جینی موفق، سرگرم‌کننده و اعتیادآور عمل می‌کنند که حتی سازندگان بازی یک حالت مخصوص نقاشی کردن را در منوی بازی قرار داده‌اند که پس از پایان بازی، می‌توانید به‌آن مراجعه کنید و از نقاشی کشیدن لذت ببرید (یک تروفی هم برای این حرکت، برای گیمرها در نظر گرفته شده است!). کانکریت جینی واقعا ارزش تکرار بسیار بالایی دارد.

جلوه‌های دیداری و شنیداری روح‌نواز بازی به‌خوبی با عناصر سرگرم‌کننده گیم‌پلی درمی‌آمیزند و پیوندی ناگسستنی میان گیمر و جهان بازی برقرار می‌کنند

البته که نقاشی کشیدن تنها مکانیک موجود در گیم‌پلی بازی نیست چرا که دیگر کودکان حاضر در شهر، دائما درحال گشت زدن هستند و انتظار کشیدن برای شما هستند تا سر و کله‌ی‌تان پیدا شود و دخل‌تان را بیاورند! در این‌جور مواقع، باید از دست این کودکان فرار کنید و در این لحظات، باید از مکانیک‌های پلتفرمر بازی کمک بگیرید. پلتفرمینگ در کانکریت جینی، آنقدرها هم که فکرش را می‌کنید روان و سیال نیست چون انیمیشن‌هایی که برای بازی ساخته شده، کمی خشک هستند و حرکات دوربین هم با حرکات نسبتا خشک اَش به‌خوبی همراه نمی‌شود. کنار انیمیشن‌های به‌نسبت خشک کاراکتر اصلی و ایرادات کوچکی که دوربین بازی دارد، نا مشخص بودن پلتفرم‌هایی که باید از آن‌ها بالا بروید هم از مواردی است که بخش پلتفرمینگ بازی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. البته نقش پلتفرمینگ در بازی آنقدر زیاد نیست که این موارد در آن به‌شکلی اساسی به‌چشم بیایند اما در کل باید گفت که مواردی مثل خشک بودن انیمیشن، بخش پلتفرمینگ بازی را تحت تاثیر منفی خود قرار می‌دهد البته که وجود این موارد در یک بازی نیمه‌مستقل ۳۰ دلاری، هرگز غافل‌گیرکننده و عجیب نیست!

بازی اما صرفا به‌نقاشی‌ کشیدن روی دیوارهای شهر، پلتفرمینگ در سطح شهر و فرار از دیگر کودکان دنسکا خلاصه نمی‌شود. بازی بعد از گذشت حدود ۷ ساعت، در پرده‌ی پایانی بخش داستانی، مکانیک‌های اکشن خود را تقدیم گیمرها می‌کند و گیمری که تا چند لحظه پیش مشغول نقاشی کشیدن روی دیوارهای دنسکا بود و همین مکانیک ساده و خلاقانه او را سرگرم کرده بود، حالا با سیستم‌های اکشن بازی آشنا می‌شود. بازی هرگز تا آخرین لحظه‌اش، از ارائه‌ی مکانیک‌های جدید و سرگرم‌کننده‌ی گیم‌پلی دست برنمی‌دارد و سیستم‌های اکشن‌ش هم از این قائده مستثنی نیستند. اکشن‌های کانکریت جینی آنقدرها هم که شاید فکرش را می‌کنید،‌ طولانی نیستند اما همین مراحل کم‌تعداد اکشن بازی، به‌شکلی مهیج، جذاب، سرگرم‌کننده و اتمسفریک پیش می‌رود.

بازی برای تجربه با کنترلرهای واقعیت مجازی پلی‌استیشن (PsVR) هم بهینه‌سازی شده و خروجی بسیار خوبی هم با این کنترلر ارائه می‌کند

برای اینکه بخش گیم‌پلی بازی را جمع‌بندی کنیم، باید گفت که کانکریت جینی در بخش گیم‌پلی، وظیفه‌ی خود که سرگرم‌کننده بودن» است را به‌بهترین و جذاب‌ترین شکل ممکن انجام می‌دهد. بازی تا آخرین لحظه، محتوای جدید و سرگرم‌کننده برای ارائه به‌مخاطب دارد و هرگز در سرگرم کردن گیمر افت پیدا نمی‌کند. مکانیک‌های متنوع، معماهای جذاب و خلاقانه، اجازه دادن به‌گیمر برای بهره بردن از خلاقیت خود برای پیش‌روی در مراحل، قرار دادن آیتم‌های جمع‌کردنی متنوع در نقشه‌ی بازی به‌طوری که گیمر را به‌گشت‌وگذار در شهر وادار می‌کند، طراحی مکانیک‌های اکشن به‌شدت جذاب و سرگرم‌کننده و موارد بسیار دیگر، از جمله دلایلی هستند که طی حدودا ۹ ساعت تجربه‌ی بازی، هرگز از آن خسته نخواهید شد و بدون درنگ، به‌تجربه‌ی بازی خواهید پرداخت.

در بخش‌‌های ارائه‌ی جلوه‌های صوتی/دیداری هم مثل دیگر قسمت‌های بازی، عملکردی باکیفیت و سطح‌بالا را شاهد هستیم که اتفاقا از نقاط قوت بازی هم به‌شمار می‌روند. کانکریت جینی هم مثل بازی دیز گان (Days Gone) با موتور گرافیکی آنریل انجین ۴ (Unreal Engine 4) بهینه‌سازی شده و برخلاف دیزگان، خروجی کار بسیار عالی، باکیفیت و درجه‌یک از آب درآمده است! نورپردازی‌ها، رنگ‌آمیزی‌ها، طراحی کاراکترها و آرت‌استایل خاص بازی تصاویر به‌شدت زیبا و چشم‌نوازی را پدید می‌آورند که گیمر را به‌تحسین کردن وادار می‌کند؛ جلوه‌های دیداری بازی در قسمت‌های مبارزه و بخش‌های نقاشی کردن گیمر، در بهترین و دیدنی‌ترین حالت خود قرار می‌گیرند و همراه‌با جلوه‌های صوتی بسیار عالی، گیمر را در جهان کانکریت جینی غرق می‌کنند. البته همان‌طور که پیش‌تر هم ذکر شد، بازی خالی از ایراد نیست و خشک بودن انیمیشن‌‌ها و عدم حرکت سیال دوربین با کاراکتر در بخش‌های سریع مثل پلتفرمینگ یا مبارزات، از دیگر ایرادات بازی است؛ کم‌کیفیت بودن برخی از تکسچرهای محیط هم از دیگر ایرادات بازی هستند و زمانی‌که روی قسمتی از محیط، متمرکز می‌شوید یا هنگامی که یک آیتم رومه را پیدا می‌کنید، متوجه کیفیت نسبتا پایین تکسچرهای محیطی بازی خواهید شد. کانکریت جینی از نظر صوتی هم تجربه‌ای بسیار غنی و عالی است. افکت‌ها صوتی هنگام نقاشی کشیدن، موسیقی‌هایی که در لحظات مختلف بازی نواخته می‌شود و دوبله‌ی دیالوگ‌ها به‌بهترین نحو انجام گرفته‌اند و به‌راحتی نمره‌ی قبولی را دریافت می‌کنند. سم مارشال، آهنگ‌ساز بازی، نیز وظیفه‌ی خود را به‌بهترین نحو انجام داده و نواهای اتمسفریک و لذت‌بخش کانکریت جینی را با کیفیتی بسیار خوب و عالی، نواخته است.

در پایان باید گفت که کانکریت جینی برخلاف ظاهر کودکانه‌ای که دارد،‌ یک بازی ۳۰ دلاری شدیدا جذاب و سرگرم‌کننده است. استودیو Pixelopus در اولین تجربیات خود در هنر هشتم،‌ اثری باکیفیت و خوش‌ساخت را در دسترس گیمرها قرار می‌دهد که همراه روایت یک داستان نمادین از جنس تقابل نور و تاریکی، تجربه‌ای به‌شدت خاص و سرگرم‌کننده را تقدیم گیمرها می‌کند و با ارائه‌ی حساب‌شده و دقیق محتویات سرگرم‌کننده از ابتدا تا پایان کمپین ۹ ساعته‌اش، بازیکن را در سرگرم‌ترین و مجذوب‌ترین حالت خود نسبت به‌بازی نگه می‌دارد. اگر یک گیمر ۱۰ ساله یا حتی یک گیمر ۱۵۰ ساله هستید ، فارغ از سن و سال، در صورت داشتن یک پلی‌استیشن ۴، تجربه‌ی خاص، دوست‌داشتنی، سرگرم‌کننده و عالی کانکریت جینی را از دست ندهید!

بررسی بازی Concrete Genie بر اساس نسخه پی سی صورت گرفته است.

منبع :

سایت زومجی 

خرید قانونی بازی Concrete Genie


 Okami HD بازی‌ای است که نشان می‌دهد یک اثر هنری واقعی هیچ وقت قدیمی نمی‌شود. با بررسی بازی همراه زومجی باشید.

در سال ۲۰۰۶، یعنی همان سالی که سونی قرار بود با پلی‌استیشن 3 رسما وارد نسل هفتم بازی‌های ویدیویی شود، کمپانی کپکام که در آن زمان اعتبار به مراتب بیش‌تری بین گیمر‌ها داشت، بازی‌ای به اسم Okami را برای پلی‌استیشن 2 منتشر کرد؛ بازی‌ای که در آن زمان با وجود فروش نسبتا ضعیف، دل اکثر گیمر‌ها و منتقدین را برد و مخصوصا به دلیل جنبه‌های هنری فوق‌العاده‌اش مورد تحسین قرار گرفت. به هر حال سازنده این بازی هیدکی کامیا بود که او را با آثاری چون Resident Evil یا Devil May Cry می‌شناسیم. حال پس از گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه این بازی، کپکام یک نسخه ریسمتر از آن را با نام Okami HD برای پلی‌استیشن 4، ایکس‌باکس وان و ویندوز منتشر کرده است. اما آیا Okami با گذشت این همه سال از انتشار نسخه اصلی، هنوز هم اثر جذابی است؟ آیا این بازی می‌تواند برای مخاطب فعلی بازی‌های ویدیویی هم سرگرم‌کننده باشد؟ در ادامه می‌توانید بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید و پس از آن به این سوال‌ها هم پاسخ خواهیم داد:

می‌دانم که در بررسی یک بازی ریمستر، مهم‌ترین مورد پرداختن به این موضوع این است که این بازی تا چه حد از حیث بصری و گرافیکی پیشرفت کرده و شبیه بازی‌های نسل فعلی شده است. اما می‌خواهم قبل از رسیدن به این بحث‌ها، سراغ عناصری بروم که Okami  را در سال ۲۰۰۶ به یک بازی دوست‌داشتنی تبدیل کرده بودند و از این بگویم که آیا این بازی پس از گذشت ۱۱ سال هنوز هم دوست‌داشتنی است یا خیر.

افرادی که اوکامی را تجربه کرده‌اند، قطعا از داستان آن اطلاع دارند اما اگر پیش از این شانس بازی کردن این اثر را نداشته‌اید، باید بگویم که داستان بازی از جایی آغاز می‌شود که جنگجویی به نام ناگی به کمک یک گرگ سفید، موفق می‌شوند اوروچی را که یک موجود شیطان‌صفت است، شکست دهند و سال‌ها صلح را به مردمان سرزمین‌شان هدیه کنند. با این حال پس از آن بازی به زمان حال می‌آید؛ جایی که سوسانو که از نوادگان ناگی است، در اثر اشتباهی مجددا اوروچی را آزاد می‌کند و همین کافی است تا این موجود شیطانی دوباره طلسم خودش را در این سرزمین جاری سازد. حال آماتراسو که در افسانه‌های ژاپنی جایگاه ویژه‌ای دارد، در قالب گرگی که با نام اوکامی شناخته می‌شود، راهی می‌شود تا دوباره سرزمینش را از طلسم اوروچی آزاد کند. در این مسیر یک هنرمند با نام ایسان هم وی را در ماجراجویی‌هایش همراهی می‌کند.

با اینکه داستان و کلا ویژگی‌های بازی برگرفته از فرهنگ ژاپن هستند، اما برای مخاطب غربی نیز جذابیت زیادی دارند

داستان بازی‌های ویدیویی، معمولا در مقایسه با المان‌های دیگری مثل گیم‌پلی، مقاومت بیش‌تری در برابر گذر زمان دارد. منظورم این است که مثلا یک کتاب که داستانی عالی را روایت می‌کند، ممکن است پس از گذشت ۱۰۰ سال از انتشار اولیه باز هم جذاب باقی بماند و در واقع یک داستان خوب، هرگز کهنه نشده و جذابیتش را از دست نمی‌دهد. چنین چیزی در رابطه با داستان Okami هم صدق می‌کند و اگر قبلا این بازی را تجربه نکرده باشید، به سبب تازه بودن داستانش برای‌تان لذت واقعا زیادی از ماجراجویی‌های شخصیت‌هایش و سفر آن‌ها در دل سرزمین‌های مختلف خواهید برد. از طرف دیگر در گوشه و کنار محیط بازی، اتفاقات ریز و درشت زیادی انتظارتان را می‌کشند که دنبال کردن آن‌ها هم می‌تواند لذت‌بخش بوده و گاهی حتی شما را غافلگیر کند. به این‌ها یک سری المان‌های طنز خاص شرقی و رفتار‌های عجیب و غریب ژاپنی‌مانند را هم اضافه کنید تا متوجه شوید که با اوکامی از حیث داستانی، چه معجون دل‌نشینی ارائه می‌دهد؛ معجونی که لذت آن برای افرادی که قبلا بازی را تجربه نکرده‌اند بسیار بیش‌تر است اما کاربرانی که پیش‌تر اوکامی را تمام کرده‌اند هم لذت ویژه‌ای از آن خواهند برد؛ لذتی مثل خواندن دوباره یک کتاب عالی یا دیدن چندین باره فیلمی که از اول تا آخرش را حفظ هستیم اما هنوز هم از تماشایش لذت می‌بریم.

اما در نقطه مقابل داستان، گیم‌پلی بازی‌ها قرار داد که پتانسیل زیادی برای قدیمی‌شدن و از دست دادن هیجان با گذشت سال‌ها دارد. کاری به استثنا‌هایی که در این بین وجود دارند ندارم اما قطعا برای شما هم پیش آمده که پس از گذشت چندین سال هوس کرده باشید که یک بازی قدیمی را که زمانی لذت زیادی از آن می‌بردید، دوباره تجربه کنید و پس از رفتن به سراغ بازی متوجه شوید که بازی چقدر از نظر مکانیزم‌های گیم‌پلی در برابر آثاری که اخیرا تجربه کرده‌اید، سطحی است. این مساله در اصل اتفاقی است که می‌تواند یک تهدید جدی هم برای بازی‌های ریمستر باشد؛ مخصوصا اگر زمان زیادی از انتشار نسخه اصلی گذشته باشد.

با این حال یک خبر خوب برای طرفداران Okami اینکه این بازی با وجود گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه، هنوز هم شدیدا جذاب و سرگرم‌کننده است و به هیچ‌وجه گیم‌پلی آن رنگ و بوی کهنگی نگرفته است. به همین دلیل هم هنوز مبارزه‌های بازی با انواع و اقسام دشمنان، استفاده از قابلیت‌های مختلف قلم مخصوص بازی برای حل معما‌ها یا جان بخشیدن به جهان بازی و حتی گشت و گذار ساده در محیط زیبای اوکامی شدیدا لذت‌بخش هستند. عناصر زیادی دست به دست هم داده‌اند تا گیم‌پلی بازی پس از گذشت این همه سال هنوز هم لذت‌بخش باقی بماند. عناصری مثل طراحی عالی مراحل و معما‌ها، معرفی ویژگی‌ها و قابلیت‌های جدید به مرور زمان که باعث می‌شوند بازی هرگز به تجربه یکنواخت و خسته‌کننده‌ای تبدیل نشود و همچنین تنوع بالای فعالیت‌های جانبی‌ای که می‌توانید در طول بازی انجام دهید؛ فعالیت‌هایی مثل غذا دادن به حیوانات مختلف یا ساخت یک بند لباس برای یک پیرزن با اینکه اجباری و ضروری نیستند، اما پتانسیل بالایی برای سرگرم کردن مخاطب دارند و باعث می‌شوند Okami HD با گذشت سال‌های طولانی از انتشار نسخه اصلی، هنوز هم لذت‌بخش باقی بماند.

معمولا بازی‌هایی که حس و حال شرقی دارند و در ژاپن ساخته می‌شوند، با اینکه طرفداران خاص خود را دارند، اما شاید در جذب گیمر‌هایی که بیش‌تر سلیقه‌شان به بازی‌های غربی می‌خورد، موفق ظاهر نشوند. به شخصه جزو افرادی هستم که از خیلی از عناصر موجود در بازی‌های شرقی لذت نمی‌برم اما Okami از آن دست بازی‌هایی است که با وجود داشتن حس و حال شرقی، آنقدر گیم‌پلی جذابی دارد که فردی مثل من هم لذت زیادی از تجربه آن می‌برد. بی‌دلیل نیست که این بازی را در سال ۲۰۰۶ با سری بازی‌های زلدا مقایسه می‌کردند و Okami از نظر جذابیت و سرگرم‌کننده بودن حس و حالی شبیه ساخته شاهکار نینتندو دارد. از طرف دیگر Okami HD یک سری المان‌های نقش آفرینی مانند هم دارد که خب راستش را بخواهید، نباید خیلی انتظار زیادی از آن‌ها داشته باشید چرا که حالتی سطحی دارند و تاثیر خیلی مثبتی روی روند بازی نمی‌گذارند.

مشکلاتی مثل زاویه بد دوربین که در نسخه اصلی هم بودند، در نسخه HD نیز به قوت خود باقی هستند

به‌علاوه Okami HD یک سری مشکلات نیز دارد که البته مربوط به نسخه اصلی آن هستند و خب سازندگان هم کاری برای رفع آن‌ها انجام نداده‌اند. اصلی‌ترین مشکل بازی، مربوط به زوایه دوربین آن می‌شود. با اینکه در حالت نرمال و عادی همه چیز از این حیث خوب به نظر می‌رسد، اما در برخی قسمت‌های بازی و در یک سری محیط‌ها، زاویه دوربین به شکل بدی به هم می‌ریزد و حتی گاهی به شکلی می‌شود که اصلا نمی‌توانید شخصیت اصلی را مشاهده کنید. مساله بعدی که البته آن را یک ایراد در نظر نمی‌گیرم و فقط می‌خواهیم با شما به اشتراک بگذارم، این است که Okami HD خیلی برای افرادی که پیش‌تر آن را تمام کرده‌اند، چیزی برای عرضه ندارد. درست است که تجربه این بازی هنوز هم می‌تواند لذت‌بخش باشد، اما اگر قبلا آن را تمام کرده‌اید و از داستان بازی هم اطلاع دارید، نباید انتظار داشته باشید که این اثر بتواند شما را غافلگیر کند. البته اگر مثل من به دنبال تجدید خاطره با یکی از بهترین‌های پلی‌استیشن 2 باشید، کماکان از بازی کردن Okami HD لذت خواهید برد.

Okami همچنین یک مشکل دیگر هم دارد و آن هم سطحی و حتی خسته‌کننده بودن دیالوگ‌های بازی است! صحبت‌های شخصیت‌های مختلف بازی و مخصوصا ایسان گاهی بیش از حد طولانی می‌شود که البته این یک امر عادی در بازی‌های شرقی است ولی خب به شخصه خیلی لذت خاصی از آن نمی‌برم؛ مخصوصا که در بین این صحبت‌ها خیلی حرف‌های جالب و به‌درد‌بخوری هم رد و بدل نمی‌شود که حداقل از این نظر خواندن دیالوگ‌ها ارزشمند باشد.

اما از مشکلات و ایراد‌های بازی که بگذریم، به جنبه‌ای از آن می‌رسیم که می‌توان آن را اصلی‌ترین نقطه قوت ساخته هیدکی کامیا دانست. زمانی که Okami در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، از منظر هنری یکی از بهترین بازی‌های آن دوره به شمار می‌رفت؛ بازی‌ای که محیطش با الهام از نوع خاصی از نقاشی‌های ژاپنی طراحی شده و در یک کلام بی‌نهایت زیبا است. حال واقعیت این است که پس از گذشت ۱۱ سال از انتشار نسخه اولیه، Okami کماکان توانسته آن زیبایی هنری شگفت‌انگیزش را حفظ کند و هنوز هم با بازی‌ای طرف هستیم که حتی در مقایسه با بازی‌های نسل هشتم هم حرف‌های زیادی برای گفتن در زمینه هنری دارد. در واقع از همان لحظه‌های اولی که Okami HD را شروع می‌کنید، شیفته زیبایی بصری بازی خواهید شد. محیط‌های مختلف بازی که از تنوع بالایی هم برخوردار هستند، واقعا به شکلی فوق‌العاده طراحی شده‌اند و آنقدر چشم‌نواز هستند که گاهی دلتان می‌خواهد بی‌خیال بازی کردن شده و فقط به تماشای این منظره‌ها بنشینید. Okami را می‌توان با تابلو‌های نقاشی مشهوری مقایسه کرد که شاید ۱۰۰ سال از کشیده شدن آن‌ها گذشته باشد، اما هنوز هم بی‌نهایت زیبا هستند. به‌علاوه در کنار این زیبایی بصری، بازی موسیقی بسیار عالی‌ای هم دارد که با حس و حالی شرقی، کاملا مناسب فضای بازی است و گوش‌هایتان را نوازش می‌کند.

در واقع از حیث هنری Okami HD آنقدر زیبا است که حتی اگر همین الان هم نسخه اصلی این بازی را روی پلی‌استیشن 2 تجربه کنید، باز هم از زیبایی آن لذت خواهید برد چه برسد به آن که بازی ریمستر هم شده باشد و شاهد پشتیبانی آن از رزولوشن‌های امروزی تا سقف 4K نیز باشیم. سازندگان نسخه HD بازی موفق شده‌اند آن حس و حال نسخه اصلی را به شکلی عالی به این نسخه هم منتقل کنند و تنها ایرادی که می‌توان از آن‌ها گرفت، محدود کردن نرخ فریم بازی به ۳۰ است که البته خیلی مورد آزاردهنده‌ای به حساب نمی‌آید.

این بازی روی پلتفرم پی‌سی بررسی شده است.

در مجموع Okami HD بهترین فرصت برای تجربه یکی از بهترین بازی‌های نسل ششم است؛ بازی‌ای که درست است زمان زیادی از انتشار آن می‌گذرد اما هنوز هم شدیدا لذت‌بخش و سرگرم‌کننده است و زیبایی آن هم نه تنها در طی این سال‌ها کم‌رنگ نشده، بلکه هنوز هم چشم‌نواز است. پس اگر پیش از این شانس بازی کردن Okami را نداشتید، الان بهترین فرصت است تا سراغ این تجربه فراموش‌نشدنی بروید و اگر هم قبلا آن را بازی کرده‌اید، زمان مناسبی است تا تجدید خاطره‌ای با ساخته هیدکی کامیا داشته باشید.

منبع :

سایت زومجی 

خرید قانونی بازی Okami HD


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها